چندی است به شدت اعتقاد پیدا کرده ام که یکی از بزرگترین مصائب قشر فرهیخته و جامعه ی فرهنگی ما،  بی فرهنگی  آنهاست!

حکایت اینان همان حکایت معروف سیر و پیاز  پروین اعتصامی است،  اینان که خود مدام اه اه و پیف پیف می کنند و از  فقرفرهنگی مردم عوام ابراز انزجار می کنند، غافلند از  اینکه خودشان برآمده از همین جمع و  با همین فرهنگ برهنه و  دقیقا حتی مصداق بارز و  حتی مروج  آنچه نهی می کنند هستند!

جشنواره فیلم فجر امسال نیز برگزار شد و با اهدای سیمرغهای بلورین به کار خود پایان داد، این جشنواره باتمام کم و کاست ها و  پستی، بلندی هایش، از پس سالیان سال تجربه ی موفق و ناموفق، به بزرگترین اتفاق فرهنگی هنری ایران تبدیل شده است و  بهانه ای است برای گردهمایی اهل هنر. اصحاب هنر و فرهنگ و رسانه، در هر جامعه ای قشر آوانگارد و پیشرویی هستند که آرمانهای آن جامعه را به اعتلا می رسانند و  به عنوان مشتی از خروار نمایندگی آنچه فرهنگ و آداب اجتماعی شناخته می شود را بر عهده دارند.

ساختمان برج میلاد در این سالها که میزبان این جماعت آوانگارد بوده است چه ها که ندیده است و چه خاطراتی که ازیشان ندارد!

یک سال بزرگان سینمای کشور را هو کشیدند و سال دیگر جوانان را به سخره گرفتند! سالهایی که مدیران سپاهی سیاهی شان را بر پرده انداختند و سالهایی که مدیران سیاسی سپاهشان را بر سر هنر آوار کردند و... ولی همه اینها گذشته است و حالا در دولت تدبیر، قرار است حال و هوای همیشه فرمایشی جشنواره، امید را زنده کند! تا حال و  روز  سینمای ما کمی بهتر شود، و امیدواریم چنین شود.

چند شب پیش، مراسم اختتامیه جشنواره برگزار شد، همه چیز خوب و عالی! رسانه ی «میلی» هم برای اولین بار مراسم را گزینش و پخش می کرد و مانع از به خطر افتادن دین مردمان ایران زمین می شد!

برگزیدگان یکی یکی سیمرغشان را می گرفتند و ته دلشان تا عرش اعلا پر می کشید و کلامی می گفتند و صحنه را ترک می کردند. نوبت به بنده ی خدایی رسید که بعد از دریافت سیمرغ بلورینش که شاید  بزرگترین جایز ه ی عمرش باشد به رسم ادب مشغول تشکر از دوستان و عزیزانش بود که به ناگه، این جماعت اهل ادب ایران­زمین به نشانه ی اعتراض، شروع به کف زدن کردند و با این عمل که جز در مراسم های دانشجویی و در برابر مدیران نا لایق مرسوم نیست!!!  اعلام کردند که ما طاقت خوشحالی و ابراز احساسات شما که دوست و همکارِ عزیزِ ما هستید را  نداریم!!!!! پس لطف کن و محترمانه از آن بالای سن گورَت را گُم کن و پایین بیا تا مبادا خاطر مبارک ما مکدر شود!!! تا شاید حسادت ما کمتر یه جوش و خروش درآید! آن بنده ی خدا هم عرق شرم بر پیشانی اش نشست و با حسرت و اندوه(و شاید هم عقده!) از بالا به پایین آمد!!! و من بُهت زده از ادبِ اهل ادبِ سرزمینم، نظاره گر ادامه ی اختتامیه شدم!!!

مراسم ادامه داشت و هرچه به دقایق پایانی نزدیکتر می شد، حساسیت انتخاب کاندیداهای اصلی در هر بخش لحظه به لحظه هیجان حضار را بیشتر می کرد، تا اینکه مهران مدیری روی صحنه رفت و از نمکش هرچه توانست کم نگذاشت و جماعت اهلِ فضل، غافل از اینکه این نمک بر زخم کهنه ایشان است جامه دران نعره ها سر می دادند و  قهقهه هایشان بر آسمان رفته بود و تا اینجای ماجرا بسیار هم نیکو  بود و محصول طبع لطیف و کمبود نشاط در جامعه و حاصل نشاط بعد از تدبیر شاید! ولی زمانی که علی زندوکیل برای اجرای ترانه ای روی صحنه آمد و  چراغهای سالن خاموش شد، به ناگاه دوربین پخش مراسم که از انتهای سالن این مراسم را نمایش می داد با هنری وصف ناشدنی برای منِ بیننده ی عامی تلویزیون نشان دادکه: جماعت هنرمند در یک حرکت آوانگاردانه از جای خویشتن برخاستند و تبلتهای خوش برندِ خویش را دو  دستی روبروی صورتهایشان نگه داشته اند و مشغول فیلم برداری از سن هستند!!!!!

آخر یکی نیست به این جماعت بگوید خیر سرتان شما مراسم ندیده که نیستید!!! تا بحال دیده اید در مراسم اسکار یا گلدن گلوب یا هر کوفت دیگری هنرمندان سایر بلاد از این جواد بازی ها از خودشان در بیاورند؟؟؟؟حال این به کنار تا بحال کنسرت ندیده اید؟ مردم عادی هم می دانند که حتی در کنسرتهای معمولی هم رسم ادب و احترام به خواننده این است که سرجایت بنشینی و از مراسم فیلم برداری نکنی!!!

یکی نیست بگوید پدرجان بعد از اتمام مراسم میتوانید نسخه DVD مراسم را تهیه کنید مثل بچه ی آدم سر جایتان بتمرگید و مثل هنرمندان همه جای دنیا از اجرا لذت ببرید!!!!

شمایی که دارید این متن را می خوانید خودتان بگویید چندبار تا به حال از هنرمندان و بازیگران و قلم به دستان رسانه (که تنها حضار آن شب در  برج میلاد بودند) در مذمت این عمل سخن ها شنیده اید؟ این که مردم کوچه و بازار هر اتفاقی که می افتد از اعدام و قتل و تصادف!!! تا غرق شدن یک همنوع، تنها کنش و واکنششان درآوردن گوشی هایشان و فیلم برداری برای شبکه های اجتماعی بوده است؟ مگر نه این که همین قشر آوانگارد در همین چند هفته ی اخیر در مصاحبه ها و نوشته هایشان در تلویزیون و روزنامه های فاخر و ... در مذمت این عمل سخن ها رانده اند و داد از فرهنگ و  ادب ستانده اند که مردم ما را چه شده که چنین می کنند!!! حالا حاصل این همه لّغز خوانی می شود گوشی ها و تبلت هایی که وسط یک مراسم رسمی و مثلاً فاخر بیرون می آید و هنرمند نماهای ندید بدیدی که از همان صندلی اول تا آخر سالن (به گواه تصاویر تلویزیونی) ایستاده اند و دنبال زاویه ی بهتر برای فیلم برداری از مراسم هستند!!!

نمی خواهم سخن به درازا بکشد، این دو  مثال که در مراسم اختتامیه ی جشنواره ی امسال رخ داد صرفاً نمونه هایی است از رفتارهای قشر فرهیخته ی ما که همواره خود را فرا تر  از عامه ی مردم می داند و داعیه ی روشنفکری دارد ولی از احوالات خودش غافل مانده و روز به روز در این باتلاق غفلت بیشتر فرو می رود. من به هیچوجه قصد جسارت به ساحت بزرگان هنر این سرزمین و به ویژه اهالی سینما را ندارم که بی شک بر گردن همه ی مردم حق دارند ولی باید پذیرفت که این مجموعه در این سالها پر شده است از آدمهایی که ارزش این ردا را نمی دانند و از این جایگاه رفیع، تنها فخر و خودبرتر بینی را آموخته اند!!!

عزیزان شما باید فرهنگ ساز باشید نه صرفاً فرهنگ باز!!!

 

  • ممنون از سنگول بابت لطفی که در این متن به خمارمستی داشتند.
  • به زودی قالب جدید رو رونمایی میکنم و شروع می کنم منظم تر نوشتن، امیدوارم خمارمستی باز هم به روزهای اوج خودش برسه.
  • احساس میکنم نوشته هام دچار یه جور دوگانگی تو سبک نوشتار شده، قبلا بین ساده و متکلف قابل تفکیک بود ولی الان داره یه دگر دیسی رو تجربه میکنه!!!! شاید به خاطر کم نوشتن باشه...
  • دهه انفجار نورتون هم مبارک... همین جوری الکی...

 

آمده‌ام که سر نهم عشق تو را به سر برم

ور تو بگوییم که نی نی شکنم شکر برم

                                                                                      مولانا