دارم برای رسیدن به قربانگاه هزینه می‌دم

شاید لازمه

شاید پول قوچی باشه که به جای من فرستاده خواهد شد

من هنوز به خدای قوچ‌ها اعتقاد دارم

کارد توی دستمه و دارم به نوک قله نزدیک می‌شم

نگران نباش رفیق من این بار هم زنده برمی‌گردم هرچند مطمئنم دیگه آرش سابق نخواهم بود

وقتی که این سفر به پایان برسد می‌خندم و فریاد می‌زنم من نه ابراهیمم نه اسماعیلم و نه اسحاق، من آرشم

من ایستاده می‌میرم