۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتخابات» ثبت شده است

درفش کاویانی


سلام
پاسخ تاثیرگذار دوست عزیزم کاوه که احساس می‌کنم هریک از ما باید چندین بار آن را بخوانیم
پاسخ کاوه
  • شنبه ۶ خرداد ۹۶

حالا چرا فحش میدی؟

بسط نقد جاهلانه و فحاشی انتخاباتی

حالم از آدم‌هایی که در بلاگ بیان می‌پلکند و زمین و زمان را فحش‌کش می‌کنند به هم می‌خورد. آدم‌هایی که پست‌هایشان محتوایی خام و یکسونگر را در جعبه‌ای شیک و عوام‌فریب بسته‌بندی کرده و کامنت‌هایشان بوی خون می‌دهد.

این‌ها با پرچم روشن‌فکریِ تقلبی سال‌ها از پیشرفت جامعه عقبند! نسخه‌ی دریده‌ای از فعالان وبلاگی قدیمی را ارائه می‌دهند با راه و رسمی کاملا متفاوت! وقتی که اوایل دهه‌ی هشتاد اوج دوران وبلاگنویسی فارسی و تاثیرگذاری آن بر آرای عمومی آدم‌های شریف و باسواد با ادبیاتی متین و با وقار به نقد اجتماعی می‌پرداختند این‌ها همه در بهترین حالت سرکلاس پنجم ابتدایی از معلمشان می‌پرسیدند: "خانوم اجازه دفتر چند برگ برداریم؟" یا "برای فلان سوال چند خط جا بگذاریم؟" یا شاید هم گیج و مبهوت از دوره‌ی تحصیلی جدیدشان با فحش‌های رکیک جنسی آشنا می‌شدند! حالا با همان آموخته‌ها که نهایتِ «دانایی»شان محسوب می‌شود در فضای مجازی دُرافشانی می‌کنند... هرجا می‌رسند و رد و نشانی از اندیشه و تدبیر و روشنگری می‌یابند شروع به قداره‌کشیِ مکتوب می‌کنند! و وقتی بر ایشان خرده می‌گیری به سبک کاندیداهای اصولگرا پرچم «آزادی‌بیان» بلند می‌کنند و می‌گویند نقد برای همه آزاد است... غافل از این‌که پیش‌زمینه‌ی مورد نیاز در هر گفتگویی رعایت ادب است و در وهله‌ی بعدی هر نقدی مستلزم داشتن حداقل «دانش نسبی» در آن زمینه است.

آدمهای ناشناسی که در فضای مجازی نقاب بر سر می‌کشند و در هر راه و بیراهه‌ای دیگران را مورد حمله قرار می‌دهند در واقع امنیت روانی جامعه را تهدید می‌کنند و رسمی نامیمون را ترویج می‌نمایند که بروز و ظهور آن در دنیای بیرون ناگزیر خواهد بود... و این واقعه بسیار ترسناک است...

 

 

       پی‌نوشت: من واقعا احساس خطر می‌کنم... اول از این سیر قهقرایی سقوط جامعه به دره‌ی جهل و سطحی‌نگری. دوم از لگدمال شدن اخلاق و نابودی ارزش‌های انسانی... سوم از کاهش اقبال عمومی و به تبع آن پایگاه رأی دولت تدبیر و امید. سومی آن‌قدر خطرناک هست که اگر اتفاق بیفتد موارد اول و دوم با سرعتی بسیار بیشتر پیش‌خواهند رفت...

+    برای همین پستها را بیشتر در کانال خمارمستی منتشر می‌کنم... بخوانیدش. ممنون.

 

  • شنبه ۱۶ ارديبهشت ۹۶

نحریف ادبی - طنز انتخاباتی

ذکر آن به موزه فرستنده!

آن جوان‌مرد راه، آن پاک‌باز درگاه، آن مدافع همیشگی اعتدال، آن که مخالفان را می‌فرستد به قالیشویی‌های مال! نماینده‌ی اصیل اصلاحات، آن پاسخ‌دهنده‌ِی همه‌ی اشکالات، یگانه کاندیدای پوششی، فارغ از هر جنبش و پویشی. آن دلاور سیرجانی، آن سیاست‌مدار کارگزارانی. متخصص در له کردن و زیرگیری حاج اسحاق جهان‌گیری رحمةالله علیه. نقل است ابتدا مردمان فکر می‌کردند او دماغ بود و هیچ نبود ولی بعد که رشد کرد و به مقام رسید نشان داد مغز بوده‌است و خداوند قلب و مغزش را در پشت آن دماغ پنهان کرده تا از چشم بد مصون بماند. او با کاردانی و لیاقت مراتب را از بخش‌داری تا فرمانداری و استانداری را تا وزارت طی نمود. سپس در دولت کلید به معاونت رسید وی تصمیم گرفت در نقش مدافع پوششی عمل کند ولی با حفظ سمت به عنوان آقای گلی آخرین مناظرات تلویزیونی ریاست‌جمهوری برگزیده شد.

اسحاق را گفتند تا به حال کجا بودی؟ گفت: گوش به فرمان آن‌کس که نفس است و حرفش برای هر انتخابات بس است و تصویرش در قفس است! گفتند رئیست کیست؟ گفت: آن‌که رئیس تدبیر و امید است و عمامه‌اش سپید است و نماد دولتش کلید است. گفتند از دشمنت برای ما بگو. گفت: آن به صورت دست‌فروشان سیلی زننده، آن از زباله برق تولید کننده! در دوربین‌ها نگاه کننده و بعدش تهمت‌زننده! آن‌که معروف شده به شهردار سازه تقسیم‌کننده‌ی املاک نجومی به یک اندازه!

اسحاق را متخصص در به موزه فرستادن نام نهاده‌اند چرا که هم او نخستین بار پیکان را به موزه فرستاد و حالا عزم خود را جزم نموده تا شهردار تهران را به موزه بفرستد یا اگر امکانش نبود شهرداری را تبدیل به موزه نماید!

از جملات قصار او نقل است که گفت: « باطل السحر دروغ و فریب، آگاهی مردم است!»

همچنین او گفت: « در مسائل اجتماعی، با برخوردهای گازنبری مسائل حل نمی شود!»



       پ.ن1: برای خواندن بقیه‌ نوشته‌های طنز  کانال خمارمستی را بخوانید. نوشته‌های طنز به وصورت روزانه در کانال گذاشته می‌شود.

       پ.ن2: جلد هفته نامه‌ی صدا مربوط به پیش از مناظره‌ی نخست است که البته بسیار هوشمندانه کار شده‌است. این نوشتار هم همان فردای مناظره کار شد و چاپ شد و توی کانال هم گذاشته شد. برای اینکه زودتر به نوشته‌ها دست‌رسی پیدا کنید در کانال خمارمستی عضو شوید. ممنون.

 در ضمن نظراتتون هم برام مهمه...

  • چهارشنبه ۱۳ ارديبهشت ۹۶

اصلاحات قدم به قدم

در امتداد امید

من و شما آدم‌های معمولی که از پس سال‌ها فشار اقتصادی تمام دغدغه‌مان تبدیل شده است به گذران زندگی به شیوه‌ای معمول و معقول، به‌عنوان شهروندان عادی که هرگونه تصمیمات جمعی نخستین تأثیراتش را بر زندگی ما عیان می‌سازد و خوب یا بدِ سرنوشتمان را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد حق‌داریم تا نگران آینده‌مان باشیم. حق‌داریم خواستار جامعه‌ای با حداقل‌های موردنیاز زندگی باشیم. خواستار کشوری مقتدر و خوش‌نام در جهان با توسعه‌ی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی متوازن باشیم و البته نیک می‌دانیم که انتخابات به‌عنوان سرنوشت‌سازترین کنش ملی-مردمی می‌تواند بخشی از خواسته‌های ما از حاکمیت را برآورده سازد یا نه تمام آمال و آرزوهای ما را به ورطه‌ی سقوط و نابودی بکشاند.

آن‌قدر تجربه‌های دردناکی چون اختلاس‌های چند صدمیلیاردی، رواج خرافات، دروغ‌گویی، آمار سازی، سقوط اخلاق، ناهنجاری‌های اجتماعی، سرکوب نیروهای منتقد و ... در دولت قبل نزدیک و محسوس است و آن اندازه تجربه‌هایی چون رفع تحریم‌ها، توقف رشد تورم، بازگشت دانشجویان ستاره‌دار به دانشگاه‌ها، افزایش مسئولیت‌پذیری و پاسخگویی دولت، رشد اعتمادبه‌نفس ملی، حفظ شبکه‌های مجازی و... قابل دفاع است هستند که این‌بار با اطمینان رئیس‌جمهورمان را انتخاب کنیم.

اگر باز دولت در اختیار کسانی قرار بگیرد که همچون دولت گذشته، تفکرات منتقد دولت را خاموش و خانه‌نشین نمایند، بازهم شاهد اقدامات جنون‌آسا خواهیم بود.

دولت تدبیر با گشایش سیاسی و فرهنگی سبب شد نشاط به جامعه بازگردد. یکی از نشانه‌های باز شدن فضای سیاسی کشور برای فعالیت‌های حزبی، برگزاری انتخابات پرشور مجلس شورای‌اسلامی و مجلس خبرگان است و البته عده‌ای از حامیان دولت پیشین که این روزهای رنگ عوض کرده‌اند و چون اقبال عمومی را دست‌نایافتنی می‌ْبینند از انعطاف دولت سوءاستفاده نموده و کمر به تخریب وجهه‌ی دولت بسته‌اند.

دولت یازدهم با تمرکز بر مسئله اقتصاد و حل مشکلات معیشتی مردم در حالی فعالیت خود را در کشور آغاز کرد که در دولت گذشته قطعنامه‌ها و تحریم‌هایی که به گفته رئیس دولت پیشین کاغذپاره‌ای بیش نبود، اقتصاد را زمین‌گیر کرده و تورم، بیکاری و رکود چنان رشد روزافزون و افسارگسیخته‌ای یافته بود که به وضعیتی بی‌سابقه رسید. دولت تدبیر به‌تدریج شاخص‌های اقتصادی را در مسیر بهبود قرارداد و با عملکرد اقتصادی موفقیت‌آمیزش درزمینه‌ی مهار تورم، کنترل نقدینگی و کاهش رکود توانست امید را به زندگی‌ مردم بازگرداند. از سویی گشایش روابط بین‌المللی بعد از برجام و از سوی دیگر دیپلماسی نفتی در سطح اوپک سبب شد ایران جایگاه سابق خود را بازیابد. تداوم عملکرد دولت فعلی می‌تواند موجب رشد و توسعه اقتصادی کشور شود و این امری طبیعی‌است که من و شما آدم‌های معمولی که گذران زندگی عادی برایمان در اولویت قرار دارد دوست نداشته‌باشیم کسانی عنان امور را در دست بگیرند که این قطار اعتدال و توسعه را دوباره از مسیر خارج نمایند.


        پ.ن: اینجا پر است از خواب‌زده‌هایی که سال‌های تیره‌ی گذشته را فراموش کرده‌اند...
  • سه شنبه ۵ ارديبهشت ۹۶

ای دریغ از عمر رفته... سوز و سودای گذشته...

محکمه‌ای که از مردم دریغ شد

 بودنت می‌توانست محاکمه‌ای تاریخی باشد به جرمِ سوزاندن جوانیِ یک نسل که تو متهمشان کردی به خیانت، همان‌ها که بعد از هشت سال حقانیت‌شان بر همگان عیان شد و تشت رسوایی تو و حامیانت از پشت‌بام افتاد. تو باید می‌بودی تا رخ در رخ مقابل هم می‌ایستادیم و تکلیفمان را یک‌سره می‌کردیم، دوئلی برای تمام زمان‌های ازدست‌رفته و فرصت‌های سوخته. دوئلی بر سر جوانی من که سوخت و سرمایه‌های مملکتم که بر باد رفت. تو بر بادشان دادی. یک‌طرف تو و دارودسته‌ی درختی‌ات، یک‌طرف ما، همه‌ی مردم ایران. باید می‌بودی تا مردم صلاحیتت را در شرایطی برابر تعیین کنند. در جدالی که نه سیب‌زمینی در کار باشد نه تو دستی در قدرت داشته باشی که باز معادلات بازی را بر هم بزنی و ما را در دام محاصره بیندازی و همگان از ترس بگم بگم‌هایت سکوت پیشه‌کنند. بهار امسال می‌توانست زمانی باشد برای گفتن‌های ما که شورای نگهبان دریغش داشت...

باید در پیشگاه مردم پاسخ می‌دادی که سیصدوچهل هزار میلیارد تومان از درآمدهای نفتیِ دولتت کجا هزینه شده‌اند؟ باید پاسخ می‌دادی برای گرانی، تورم و بیکاری چه کردی؟ با اختلاس‌های کج‌دستانِ دولتت چه کردی؟ با مسکن مهر چه بلایی بر سر اقتصاد آوردی؟ با اقتصاد سهمیه‌ایت با سهام عدالتت با لبخندهای بی‌موقع و سیاست‌خارجی تهاجمی‌ات چرا مردم متوسط و ضعیف را به خاک سیاه نشاندی و چرخ زندگی مردم را لنگ گذاردی؟ ... باید می‌آمدی تا تکلیف تمام این پروژه‌های نافرجام را با هم روشن می‌کردیم! باید می‌آمدی تا تکلیف دانشجوهای ستاره‌دار را با تو روشن می‌کردیم. باید می‌آمدی تا تقاص خون آن‌هایی که در سکوت به تو اعتراض می‌کردند را پس بدهی...

ای‌کاش به‌جای آن‌که شورای نگهبان تو را رد کند، قوه‌ی قضاییه در دادگاهی مستقل و با حضور مردم اجازه‌ی محاکمه‌ی تو را برای تمام پرونده‌های مفتوحه‌ات صادر می‌کرد. اگر دستگاه قضا عزم یا امکان چنین محاکمه‌ای را ندارد ای کاش شورای نگهبان تیغ نظارت استصوابی را برمی‌داشت تا مردم ایران خودشان رد صلاحیتت می‌کردند. آری باید می‌بودی تا نفرت مردم از ظاهر و باطن و سیاست‌های کریهت را مشاهده می‌کردی و بعد برای همیشه حیات سیاسی‌ات را پایان‌یافته می‌دیدی. آن‌وقت در تاریخ می‌نوشتند: 29 اردیبهشت روز انتقام تاریخی مردم ایران...

اما هنوز هم همه‌ی ما برای تداوم مشی تدبیر و اعتدال و نیز جلوگیری از ظهور پدیده‌ی جدیدی همچون تو، باز پای صندوق‌های رأی می‌رویم و رأی خود را به رئیس‌جمهوری می‌دهیم که عملکردش ثابت می‌کند که در پی چرخیدن چرخ زندگی مردم همراه با چرخ سانتریفیوژهاست و برای اعتلای علم و ادب و فرهنگ و هنر در جامعه نسخه‌ای خوش‌سابقه دارد.

 


  • شنبه ۲ ارديبهشت ۹۶

زنی که به راستی وارث جنم پدر است...

عزم بانوی اعظم

در این چند روز که ثبت‌نام از نامزدهای ریاست‌جمهوری آغاز شده است بخش اعظم اخبار به کاندیداهای ناشناسی اختصاص‌یافته که مدعی ریاست بر کرسی دولت هستند ولی بعضاً برخی اخبار مورد تغافل واقع می‌شوند. یکی از ارزشمندترین اخبار این روزها حضور بانو اعظم طالقانی فرزند آیت‌الله طالقانی در وزارت کشور جهت کاندیداتوری انتخابات است. وی اولین کاندیدای زن در انتخابات ریاست جمهوری است، نماینده‌ی دور اول مجلس بوده و در اغلب دوره‌های انتخابات ریاست جمهوری نیز باهدف حضور یک زن در منصب ریاست جمهوری کاندیدا شده است.

اعظم طالقانی از فعالان ملی-مذهبی و نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی ایران بود و اکنون دبیر کل جامعه زنان انقلاب اسلامی است، وی که مدیرمسئول روزنامه توقیف‌شده‌ی «هاجر» نیز هست، برای نخستین بار در سال 1376 هم‌زمان با نامزدی محمد خاتمی در دور هفتم انتخابات ریاست جمهوری اسلامی نامزد حضور در انتخابات شد او آن زمان گفت که برای روشن کردن تفسیر رجال سیاسی و مذهبی که از شرایط ریاست جمهوری اسلامی مندرج در قانون اساسی است، پا به صحنه انتخابات گذاشته، ولی شورای نگهبان صلاحیت وی را تأیید نکرد و این اتفاق تاکنون بارها تکرار شده است.

حال پس از بیست سال باز بانوی اعظم عزم خود را برای اثبات حقانیتش جزم کرده و قصد دارد با شیوه‌ای مسالمت‌آمیز به مفسران قانون اساسی بقبولاند که از بسیاری از آقایانی که قبل‌تر توسط شورای نگهبان تأیید شده‌بودند و هشت سال با بی‌درایتی و سوءمدیریت مملکت را به‌سوی سقوط پیش بردند صلاحیت بسیار بیشتری برای این منصب دارد و یک زن می‌تواند به‌حق مصداق بارز رجل سیاسی شناخته‌شود.

این روزها شاهد ثبت‌نام عده‌ای تمامیت‌خواه برای ریاست‌جمهوری هستیم که طمع قدرت کورشان کرده و سرمست از سورچرانی‌های دوران مدیریت یارانه‌ای‌شان، بدون در نظر گرفتن توصیه‌های رهبری و مصالح مملکتی عزمشان را برای تسخیر دولت جزم کرده‌اند. حال باید دید که تفسیر شورای نگهبان بر کلمه‌ِی «رجل سیاسی» که باید «مدیر و مدبر» باشد چیست؟ آیا دبیر کل جامعه زنان انقلاب را رد می‌کنند یا کسانی را که هشت سال سرمایه‌های ملی و معنوی جمهوری اسلامی را بر باد دادند و با مدیریت تخاصمی و تهاجمی مملکت را در تنگنای اقتصادی قراردادند، یا هردو؟



       پی نوشت: کانال را هم دنبال می کنید دیگه؟

                     مطالب طنز ویژه ی تعبیر خواب را فقط می تونید از کانال خمارمستی بخونید... ممنون

  • يكشنبه ۲۷ فروردين ۹۶

تراژدی کاندیداتوری یا احساس مدیریت پیشرفته‌ی ایرانی!


اصلاح قانون اساسی با نگاه غیرسیاسی

 هر چهار سال یک‌بار منتظر می‌نشینیم تا موعد ثبت‌نام برای کاندیداتوری انتخابات ریاست جمهوری فرابرسد و بعد دسته‌دسته مردم‌عادی که فاقد حداقل‌های لازم اعم از سنی، تحصیلی، شخصیتی و... برای کفایت و لیاقت جهت ریاست جمهوری هستند به ستاد انتخابات کل کشور بروند و سوژه‌ی خبرنگاران داخلی و خارجی شوند.

بر اساس اصل‏ یک‌صد و پانزدهم قانون اساسی: «رئیس‌جمهور باید از میان‏ رجال‏ مذهبی‏ و سیاسی‏ که‏ واجد شرایط زیر باشند انتخاب‏ گردد: ایرانی‌الاصل، تابع ایران‏، مدیر و مدبر، دارای‏ حسن‏ سابقه‏ و امانت‏ و تقوی‏، مؤمن‏ و معتقد به‏ مبانی‏ جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ و مذهب‏ رسمی‏ کشور.»

حال‌آنکه با امانت و تقوی و مؤمن بودن که متر و اندازه‌ای ندارد تا در ستاد انتخابات اندازه‌گیری شود پس هرکس شروط مذهبی و ملی را داشت و دچار این احساس درونی شد که مدیر و مدبر است و داعیه‌ی ایمان دارد می‌تواند نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری شود. پس نمی‌توان به این افراد خرده گرفت که چرا ثبت‌نام می‌کنند. از سویی در همین قانون واژه‌ی «رجل مذهبی و سیاسی» تنها کارایی‌اش ممانعت برای شرکت بانوان کاردان و باتجربه در زمینه‌ی مدیریت کلان است و به‌هیچ‌وجه نتوانسته ممانعتی برای سیاهی‌لشکر کمدی‌های چهارساله‌ی کاندیداتوری باشد.

در ایران مسئولیت تفسیر اصول قانون اساسی بر عهده‌ی شورای نگهبان است و هرچه مجلس سعی بر تصویب قانون یا دستورالعملی برای چاره‌اندیشی برای این بلاتکلیفی داشته با سد مخالفت شورای نگهبان مواجه شده‌است.

باید توجه داشت که قانونِ مناسب قانونی است که راه را بر تفسیر و تشتت ببندد. حال‌آنکه اصل 115 قانون اساسی یکی از مصادیق بارز اختلاف‌نظر در تفسیر است، کما اینکه تنها موردِ موجود هم نیست. نگاه غیرسیاسی به اصلاح قانون اساسی می‌تواند یکی از راه‌حل‌های مهم برای نیل ایران به‌سوی توسعه‌ی سیاسی باشد.

حتی اگر در طرحی جامع با تفسیری مدون و نظام‌مند (عاری از نظرات شخصی افراد) قانونی برای انتخابات ریاست‌جمهوری تدوین گردد بی‌شک شرایطی بسیار بهتر از نابسامانی امروز برقرار خواهد بود.




  • شنبه ۲۶ فروردين ۹۶

حل شدند اگرچه منحل نشدند!

قلب بروکراتیک در ساختار شورا

در خبرهای مربوط به شهرستان‌ها به مطلب جالبی برخورد کردم که لبخندی تلخ بر لبم نشاند و باعث شد در این یادداشت نکاتی را مطرح نمایم. اصل خبر به نقل از کانال خبرگزاری خلیج‌فارس چنین است:

شهردار بوشهر در حاشیه جلسه شورای شهر در پاسخ به خبرنگار «خلیج‌فارس» درباره زمزمه‌هایی پیرامون اعلام حمایت از برخی کاندیداهای شورای پنجم، گفت: اگر تکلیف انقلابی و مصالح شهر ایجاب کرد، برای ارائه لیست کاندیداهای موردنظر جدی خواهم بود و جهت اعلام نظر شخصی منعی وجود ندارد.

عموم رسانه‌ها و فعالین اجتماعی مجازی این حرف‌ها را جدی نگرفته و انعکاس چندانی نیافت که البته طبیعی هم بود که در بین این‌همه اخبار جنگ سوریه‌ و کشمکش‌های سیاسی بر سر دوقطبی‌سازی انتخابات ریاست جمهوری چنین خبر کوچکی از شهرستانی دور بازتاب چندانی نیابد ولی باید توجه داشت این خبر بیان‌گر تمام آن‌ بلایی است که در طول این سال‌ها بر سر ساختار شوراهای شهر در کل کشور رفته است باید به بررسی و تحلیل آن پرداخت.

منطقاً (و قانوناً) شورا شهردار را تعیین می‌کند و در واقع نهاد بالادستی آن است و اساساً تشکیل شورا هم به‌منظور کنترل شهردار و شهرداری است؛ اما در اغلب شهرها با روی کار آمدن شورایی ضعیف، ظاهراً داستان برعکس است و به‌مرور زمان اعضای فعال شورا به کارمندان شهردار تبدیل می‌شوند. تا آنجاکه در یک قلب بوروکراتیک شهردار وقیحانه دم از حمایت از لیستی خاص برمی‌آورد. در اغلب موارد دیده‌شده‌است که شورای شهر هم تا پایان دوره هیچ اعتراضی به تصمیمات شهردار ندارند و عملاً همه تصمیمات اجرایی در ید قدرت شهرداری قرار دارد.  

شهرداری بودجه‌ی سالانه را خرج پروژه‌های به‌شدت گران و پرزرق‌وبرق می‌نماید تا بتواند به اعتبار آن افکار عمومی را فریب دهد و بتواند برای لیست موردنظر که عموماً از اعضای شورای قبلی شهر هستند رأی بخرد! و طبیعی‌است که حاصلش ابقای شهردار (یا نیروهای وابسته به او) در سمتش می‌باشد. باید توجه داشت که شهرداری‌ها پردرآمدترین سازمان‌های مردم‌نهاد کشور هستند که علی‌رغم تبصره‌ی قانونی بر این مبنا عملاتً هیچ نشانی از مردم‌ئهاد بودن برایشان باقی نمانده است. اغلب این حکومت‌های خودمختار شهری با بالاترین درآمد از غیرشفاف‌ترین وضعیت مالی برخوردارند و شورای شهر هم نتوانسته ترمزی برای مهار آن‌ها باشد.

    پ.ن: خلاصه اینکه با این ساختار فعلی شوراها در شهرداری حل شدند اگرچه منحل نشدند!



  • جمعه ۲۵ فروردين ۹۶
اینجا دغدغه های روزانه ی یکی از اهالی ایران زمین را می خوانید