متنی که خواهید خواند داستانگونه ای است نسبتا طولانی که زندگی یک قهرمان واقعی را دستمایه ای برای تقبیح جنگ قرار داده است. امیدوارم قلمم بتواند شما یارانِ جان را به خواندنش تشویق کند.

ابتدا عنوان این مطلب را گذاشته بودم «بهمن و شهریورهایش...»، بعد تصمیم گرفتم تغییرش دهم و بنویسم «ننگِ جنگ» اما باز هم دلم رضا نبود، در نهایت همین عنوان حاضر را انتخاب کردم... امیدوارم به دلتان بنشیند.

اغلب نویسندگان نوشته هایشان را مثل فرزندانشان می دانند و از بازخوردی که نسبت به آنها ایجاد می شود، خوشحال می گردند. من هم با اینکه در این روزگار مینی مال دوستی به گزافه گوییهای پرشمار عادت کرده ام بی نهایت خوشحال می شوم از خوانده شدن این نوشته های بلندم و اینکه نظرات خوبتان حتما می تواند در بهتر شدن متن های من راهگشا باشد. 

+ دیگر اینکه این نوشته هم خاطره ای است از هفته دفاع مقدس سال 93 که به لطف بلاگفای بی مسئولیت منهدم شده بود.  آن را در همان تاریخ درج کردم شاید دوستان جدید هم دوست داشته باشند بخوانند!