۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خبرنگار» ثبت شده است

خبرنگاری؛ از خبر تا خطر...

به مناسبت گرامی‌داشت 17 مرداد روز خبرنگار


خبر‌نگاری در واقع گردآوری، تجزیه و تحلیل، تأیید و ارائه اخبار مربوط به حوادث جاری، روندها و مسائل مرتبط با مردم است، در طول سالیان طولانی باب شده است افرادی را که به این حرفه اشتغال دارند خبر‌نگار می‌گویند. امروزه با گسترش امکانات ارتباطی و شبکه‌های اجتماعی روزنامه‌نگاری و در مقیاسی بزرگتر خبرنگاری در دنیای وسیع ارتباطات، علی‌رغم تاثیرگزاریِ ویژه‌اش رو به اضمحلال گزارده است. در عوض این روزها پدیده‌ای به نام شهروند-خبرنگار که محصول دنیای مدرن و افزایش دسترسی به اینترنت است وارد عرصه‌ی عمومی شده و نتیجه‌ی مهم این پدیده، تسهیل گردش آزاد اطلاعات و به تبع آن، شفافیت در عملکرد مسئولین در حوزه‌های مختلف است. 

این اتفاق اگرچه میمون و مبارک است اما از سویی باعث شده تا خبرنگاری حرفه‌ای در ایران رو به ورطه‌ی نابودی گذارد. خبرنگاری که تا پیش ازین نماد شجاعت و جسارت بود و برای کسب اخبار روز به هر سوراخ ماری سرک می‌کشید، در اتاق کار پشت لپتاپش می‌نشیند و ایده‌های شهروند خبرنگاران را در قالب خبر تنظیم می‌نماید و به خورد خبرگزاری مربوطه‌ می‌دهد یا در کانال تلگرامی‌اش منتشر می‌کند!‌ همین می‌شود که حرف‌های خاله‌زنکی تلگرام بیشتر از خبرگزا ری‌های رسمی مشتری دارند!

موضوع تنها به از دست رفتن کارکرد اصلی خبرنگاری (به ویژه از نوع مطبوعاتی) محدود نمی‌شود. مسئله این است که آیا ما به عنوان شهروند، به اخبار و اطلاعات مستقل که امکان مشارکت در حاکمیت را فراهم می‌سازد، دسترسی داریم؟ آیا موج‌های جریان‌ساز در فضای مجازی منطبق با واقعیت‌های جامعه‌ی بیرون هستند؟ آیا با تحلیل‌های سطحی بر هیاهوهای دست چندم خبری می‌توان انتظار داشت جامعه به بلوغی که مورد نیازِ یک کشورِ درحال توسعه است برسد؟ آیا وقت آن نرسیده که خبرنگاران باز پیش‌غراولان عرصه‌ی خطر باشند نه دنباله‌روان فضای مجازی؟

هر نسل از روزنامه نگاران دستِ کم تا هنگامی که به دوران فترت برسد، دچار این وهم است که با چالش‌های ناشناخته‌ای در این حرفه روبرو بوده است که نسل پیشین به هیچ روی آن چالش‌ها را تجربه نکرده‌است. از نظر کسانی که گذشته را نماد گندیدگی و عقب‌ماندگی برشمرده و تنها آینده را در خورِ برنامه‌ریزی دقیق و ارزشمند می‌دانند، تاریخ در مجموع چیز چندانی برای فراگیری ندارد. روزنامه‌نگاران دیروز، به ویژه آنان که بیش از شصت سال پیش کار کرده‌اند و پر کار هم بوده‌اند، این حرفه را چنان دشوار نمی‌یافتند؛ نه چون هموندان امروزی‌شان مجبورند با رقیبان خود در رسانه‌های دیگر هماوردی کنند بلکه از آن مهم‌تر، امروزه در عصر فناوری اطلاعات رقیبی قدرتمند و بی‌تعهد به نام شبکه‌های اجتماعی عنانِ اخبار را در دست گرفته است و مطبوعات و مکتوبات را در رقابتی نابرابر قلع و قمع می‌کند.

در این بین، تمرکز بر اخلاق حرفه‌ای و متعهدانه وجه تمایز رسانه‌های مکتوب از رسانه‌های مجازی است. اخلاق در این حوزه را می‌توان به طور خلاصه در چارچوب موارد ذیل بیان کرد: بررسی دقیق هر مطلبی که به عنوان واقعیت عنوان می‌شود؛ جستجو و نقل تمامی تعبیرات ممکن از یک موضوع؛ گزارش منصفانه و دور از جبهه گیری و به تصویر کشیدن جوانب مختلف یک موضوع بدون طرفداری از یکی؛ انجام تحقیق و ارائه گزارش با رعایت توازن میان واقع نگری و شک‌گرایی. قضاوت دقیق در هنگام تنظیم و گزارش اطلاعات. دقت در محرمانه نگاه داشتن منابع، رد کردن هرگونه هدیه یا لطف از طرف مورد گزارش، و حتی جلوگیری از هرگونه تحت تأثیر واقع شدن؛ جلوگیری از تهیه گزارش یا شرکت در تحقیق و نگارش در مورد موضوعی که خود خبرنگار نسبت به آن نفع شخصی و یا تعصبی دارد که کنار گذاشتن آن برایش امکان بذیر نیست.

آری همه‌ی این‌ها سبب شده است که در صد سال گذشته اعتمادی جهانی بین مردم و خبرنگارانِ مستقل ایجاد گردد و اینک ما رسالتی بزرگ برای جلب این اعتماد و حفظ این خوشنامی بر دوش داریم.

خبرنگار، بیش از همه، به شهروندان وفادار است. تعهد در قبال شهروندان، مقوله‌ای فراتر از خودخواهی حرفه‌ای است. این تعهد، نوعی پیمان متعهدانه با مردم است که به مخاطب می‌گوید: خواننده‌ی عزیز! عملکرد مسئولین زیر ذره بین قرار دارد. نقد فیلم‌ها با صراحت همراه است، ارزیابی کار رستوران‌ها تحت تاثیر آگهی‌دهندگان نیست! و از همه مهم‌تر اینکه پوشش خبری در راستای منافع شخصی یا سمت‌گیری به نفع دوستان قرار ندارد. این نکته که گزارش‌دهندگان خبر باید بتوانند بدون هیچ‌گونه عامل بازدارند‌ه‌ای حتی ملاحظات مربوط به منافع مالک سازمان خبری، به کندوکاو و بازگویی حقیقت بپردازند، پیش‌شرط لازم نه فقط برای گزارش دقیق، بلکه به منظور متقاعدکننده ساختن رویدادهاست. این موضوع، شالوده اعتماد شهروندان به یک خبرنگار را شکل می‌دهد و چنین اعتمادی از سوی مخاطب، بی‌شک منشاء اعتبار آن خبرنگار (و به تبع آن خبرگزاری) خواهد بود. خلاصه این که اعتقاد به بازگویی بی‌غرض و بی‌قضاوت حقیقت، سرمایه اصلی رسانه‌های خبری و کارکنانشان است. وفاداری به شهروندان پایه و بنیان «استقلال روزنامه نگاری» را استوار می‌سازد.

با گذشت زمان، با افزایش مناقشه بین روزنامه‌های مستقل و نهادهای دولتی، این نقش دیده‌بانی مطبوعات بود که سبب شد دیوان عالی آمریکا بارها و بارها بر نقش محوری مطبوعات در جامعه آمریکا تاکید کند. با گذشت ۲۰۰ سال از انقلاب آمریکا، هوگر بلک، قاضی دیوان عالی آمریکا در تشریح مسئولیت نظارتی مطبوعات می‌نویسد: روزنامه‌ها تحت حمایت قرار دارند تا بتوانند مردم را از اسرار دولتی آگاه کنند. تنها روزنامه‌های آزاد هستند که می‌توانند به گونه‌ای موثر، فریبکاری‌های دولت را افشا نمایند.

همین نقش دیده‌بانی بود که سبب شد روزنامه نگاری به دژ آزادی تعبیر شود و خبرنگاران، به عنوان سربازان این دژ استوار همچنان اعتبار آن را حفظ نموده‌اند.


به کانال خمارمستی بپیوندید


جستارنویسی پیرامون مسائل روز ایران و جهان

  • پنجشنبه ۱۸ مرداد ۹۷

تبریکات الکی

برخی مناسبت ها در تقویم هست که به صورت اپیدمی تبریک گفتنش در بین مردم شیوع پیدا کرده و اگر دوستی، رفیقی آشنایی مشمول شرایط آن روز داشته باشی باید حتما تبریکاتش را برایش حواله کنی! و البته متاسفانه در بسیاری موارد هم این عزیزان اطلاع چندانی از ریشه ی ثبت آن روز به نامشان ندارند. مثلا در تقویم جمهوری اسلامی ایران، روز هفدهم مرداد به نام روز خبرنگار نامگذاری شده است و از آنجایی که تنها چیزی که اعم از منقول و غیر منقول به نام خبرنگار جماعت زده شده است، همین یک روز است؛ همه ی نشریات مکتوب و غیر مکتوب تبریکش می گویند و تلویزیون هم که اساسا هرسال سنگ تمام می گذارد(هرچند یک جانبه)؛ تمام نویسنده ها، فعالان فرهنگی اجتماعی، مطبوعاتی و... این روز را به یکدیگر تبریک می گویند و نوشابه برای هم باز می کنند و روزشان را با هندوانه هایی که زیر بغلِ هم می گذارند شب می کنند تا سال بعد که باز همه ی عالم و آدم به یادشان بیفتند... اما این روز واقعا چه روزی است و چه اتفاقی در آن افتاده است که به این نام مزین شده؟

 راستش را بخواهید همه چیز با نام همسایه ی جنگزده ی آن روزها یعنی افعانسان، گره خورده است. قضیه ازین قرار است که 17 مرداد 77 طالبان مزار شریف را تصرف نمود، اولین خبری که به ایران مخابره شده این بود که «طالبان به کنسولگری ایران در مزار شریف حمله کرده و همه را قلع و قمع نموده»، خبرهای بعدی حاکی ازین بود که یک خبرنگار به نام محمود صارمی و هشت دیپلمات ایرانی در این حمله کشته شدند. محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا) بود و تنها کسی که وابستگی دیپلماتیک به کنسولگری نداشت، خبر تجاوز به کنسولگری را هم خودش مخابره کرده بود و پیام نیمه کاره مانده بود.... 

تا حدود یک ماه بعد هیچ گزارشی از سرنوشت این افراد منتشر نشد و بعد از آن گفتند اجسادشان را در یک گور دسته جمعی یافته اند و به سرعت به ایران بازگرداننده شدند. پس از این اتفاق ارتش ایران در مرزهای شرقی مستقر شد و عده ای هم، (در داخل و خارج از کشور) مشوق طرفین شدند برای ورود به جنگی خونین که درایت دولت خاتمی و رایزنی با سازمان ملل، مانع از این اتفاق شد. طالبان هرگز مسئولیت این اتفاق را بر عهده نگرفت... و این ظن هنوز هم برطرف نشده است که افراطیونی که خواهان جنگ ایران و طالبان بوده اند این صحنه آرایی خونین را ترتیب داده بودند...

یک سال بعد در بزرگداشت این رخداد، 17 مرداد را روز خبرنگار نامیدند.  

خودتان کلاهتان را قاضی کنید آیا واقعا چنین مناستی جای تبریک گفتن دارد؟ اصلا چه چیزی را باید تبریک گفت؟ آخر اهالی رسانه چرا؟ آن ها که خود باید در جایگاهی پیشرو از این موقعیت کوچک برای تدوین هدفی بزرگ که رسالت خبرنگاری مستقل و آگاه است استفاده کنند!

ازین دست مناسبتهای پر افسوس و در پی آن تبریکات الکی کم نداریم

مثلا روز دانشجو که می شود دانشجوها به همدیگر تبریک می گویند! غافل ازینکه در این روز چه رخ داده است و چطور فریاد ظلم ستیزی بر گلوی دانشگاه جاودانه شده...

یا مثلا روز معلم که می شود دانش آموزان و معلمین دقیقا چه چیزی را به یکدیگر تبریک می گویند؟ مرگ مطهری را؟ یا مرگ ابوالحسن خانعلی را ؟ اصلا چند نفر از آنها اسم او را شنیده اند و ماجرای روزشان را می دانند؟ روز کارگر چطور؟ روز زن چطور؟ 

همه ی ما انگار از «بزرگداشت» ها صرفا تبریکات الکی را یاد گرفته ایم... حتی اهالی هر صنف هم آگاهی چندانی از پیشنه ی شغل خود ندارند، چه برسد به حق  و حقوق اولیه شان...

ای کاش روزی یاد بگیریم که جایگاه خود را بزرگ بداریم بدون نیاز به مناسبتهای دست ساز و جعلی که فقط به درد زیر صفحه های تقویم می خورند...

 

پ.ن1: احتمالا خبرنگاران رنج کشیده ی بسیاری میشناسید که بسیار شایسته ی تقدیرند بابت شجاعت و استقلال قلمشان... خودتان اسمهای بزرگشان را زیر لب زمزمه کنید و به احترامشان تمام قد بایستید...

پ.ن2: جمله ی آخر متن می تواند جمله ی آخر متنی شود که می شد به مناسبت روز دختر نوشت... اما چه کنم که کم می نویسم!

پ.ن3: این متن را کاملا خودمونی و به زبان محاوره نوشتم و اتفاقا هم خیلی خوشخوان بود و دوستش داشتم. اما پس از ثبت تصمیم گرفتم که به هر قیمتی که شده به زبان معیار درش بیاورم! وقتی خودم منتقد تخریب ادبیات هستم، باید خودم هم رعایت کنم دیگر؟ باید یاد بگیرم که جوری بنویسم که هم ساده و خوشخوان باشد و هم فارسی معیار.

پ.ن4: مثل قدیمها آخر هر پست یک شعر میهمانتان می کنم ازین به بعد.

 

چه شب‌ها تا سحر
با یادِشیرینت
نخفتم من
ولیکن
هرگز از شب‌های ناکامی
نگفتم من

هراسان
زانکه دلتنگی
تورا نا شاد گرداند
همه احساس خود را
در دلم، قلبم
نهفتم من

                                           آرش وکیلی

 

  • دوشنبه ۱۸ مرداد ۹۵
اینجا دغدغه های روزانه ی یکی از اهالی ایران زمین را می خوانید