۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دنیای مجازی» ثبت شده است

برای سیمرغ کوه قاف...

سیمرغ کوه قاف که همین‌جور بی خبر وبلاگت رو بستی، اگه اینجا رو خوندی یه خبری از خودت به من بده یا یه راه ارتباطی بذار... 


از طرف گرندپا


توضیح:  بعضی بلاگرا جای خالیشون هیچ‌وقت پر نمیشه! بخصوص وقتی بی‌خبر کرکره رو پایین می‌کشن و بی سروصدا غیب می‌شن واقعا وبلاگستان غیر قابل تحمل می‌شه!

تو این سالها کم نبودن نویسنده‌های ماهر ولی گم‌نامی که توی وبلاگشون می‌نوشتن و لذت خوندنشون رو به ما می‌بخشیدن ولی متاسفانه وسط روزمرگی‌ها گم شدن، رفتن و قاطی دنیای مردم شدن...

من به شخصه مدتهاست خیلی کم اینجا می‌نویسم و بیشتر کانال تلگرام  رو به‌روز می‌کنم اما چراغ اینجا رو روشن نگه داشتم چون هم دنج تره هم می‌شه مطالب دلی تر رو با خیال راحت اینجا گذاشت.

توی این سال‌ها بارها و بارها یاد کردم از اَبَربلاگرای دوست داشتنی مثل مداد سفید، مصائب آنا، بارباباپا، مهرنگار، نیلوفر مرداب عزیزم و خیلی‌های دیگه که محو شدن... جوری رفتن که دیگه هیچ‌وقت اثری ازشون توی دنیای مجازی پیدا نشد. خیلی متاسفم که وبلاگ قاف هم اینقدر ناگهانی کرکره را پایین کشید و بدون خداحافظی رفت.

امیدوارم همه کسایی که به هر صورت ازشون مطلبی یاد گرفتم یا با نوشته‌هاشون حال خوبی به دلم نشست هرجا که هستن شاد و سلامت باشن.


لطفا کانال تلگرامی من را دنبال کنید یا اینکه سری به اینستاگرام بزنید تا اگه رفتید گمتون نکنم! :)

  • جمعه ۱۹ خرداد ۹۶

حالا چرا فحش میدی؟

بسط نقد جاهلانه و فحاشی انتخاباتی

حالم از آدم‌هایی که در بلاگ بیان می‌پلکند و زمین و زمان را فحش‌کش می‌کنند به هم می‌خورد. آدم‌هایی که پست‌هایشان محتوایی خام و یکسونگر را در جعبه‌ای شیک و عوام‌فریب بسته‌بندی کرده و کامنت‌هایشان بوی خون می‌دهد.

این‌ها با پرچم روشن‌فکریِ تقلبی سال‌ها از پیشرفت جامعه عقبند! نسخه‌ی دریده‌ای از فعالان وبلاگی قدیمی را ارائه می‌دهند با راه و رسمی کاملا متفاوت! وقتی که اوایل دهه‌ی هشتاد اوج دوران وبلاگنویسی فارسی و تاثیرگذاری آن بر آرای عمومی آدم‌های شریف و باسواد با ادبیاتی متین و با وقار به نقد اجتماعی می‌پرداختند این‌ها همه در بهترین حالت سرکلاس پنجم ابتدایی از معلمشان می‌پرسیدند: "خانوم اجازه دفتر چند برگ برداریم؟" یا "برای فلان سوال چند خط جا بگذاریم؟" یا شاید هم گیج و مبهوت از دوره‌ی تحصیلی جدیدشان با فحش‌های رکیک جنسی آشنا می‌شدند! حالا با همان آموخته‌ها که نهایتِ «دانایی»شان محسوب می‌شود در فضای مجازی دُرافشانی می‌کنند... هرجا می‌رسند و رد و نشانی از اندیشه و تدبیر و روشنگری می‌یابند شروع به قداره‌کشیِ مکتوب می‌کنند! و وقتی بر ایشان خرده می‌گیری به سبک کاندیداهای اصولگرا پرچم «آزادی‌بیان» بلند می‌کنند و می‌گویند نقد برای همه آزاد است... غافل از این‌که پیش‌زمینه‌ی مورد نیاز در هر گفتگویی رعایت ادب است و در وهله‌ی بعدی هر نقدی مستلزم داشتن حداقل «دانش نسبی» در آن زمینه است.

آدمهای ناشناسی که در فضای مجازی نقاب بر سر می‌کشند و در هر راه و بیراهه‌ای دیگران را مورد حمله قرار می‌دهند در واقع امنیت روانی جامعه را تهدید می‌کنند و رسمی نامیمون را ترویج می‌نمایند که بروز و ظهور آن در دنیای بیرون ناگزیر خواهد بود... و این واقعه بسیار ترسناک است...

 

 

       پی‌نوشت: من واقعا احساس خطر می‌کنم... اول از این سیر قهقرایی سقوط جامعه به دره‌ی جهل و سطحی‌نگری. دوم از لگدمال شدن اخلاق و نابودی ارزش‌های انسانی... سوم از کاهش اقبال عمومی و به تبع آن پایگاه رأی دولت تدبیر و امید. سومی آن‌قدر خطرناک هست که اگر اتفاق بیفتد موارد اول و دوم با سرعتی بسیار بیشتر پیش‌خواهند رفت...

+    برای همین پستها را بیشتر در کانال خمارمستی منتشر می‌کنم... بخوانیدش. ممنون.

 

  • شنبه ۱۶ ارديبهشت ۹۶
اینجا دغدغه های روزانه ی یکی از اهالی ایران زمین را می خوانید