۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فوتبال» ثبت شده است

اسطوره...

در میانه‌ی میان‌مایگی و دوره‌ی خودفروختگیِ اهالی فوتبال، در دورانی که شهوتِ پول‌های بی‌حساب و کتاب، فوتبالیست‌ها را تبدیل به عروسک‌های کوکیِ بی‌خاصیتی کرده که همچون ملیجکان دربار گرداگردِ دزدانی چون هدایتی می‌چرخند... در این دوره‌ی اختگی فوتبالیست‌ها و شلختگی فدراسیون فوتبال، برخی آدم‌ها باید باشند که در سرزمین دروغ و تزویر و ریا، همچون شوالیه‌ای جسور، پای حرف حق بایستند و برای مبارزه با فساد شمشیر را از رو ببندند.

#علی_کریمی یک تنه مقابل فساد فدراسیون فوتبال قد علم کرده و حالا برایش پرونده‌سازی کرده‌اند.

علی‌آقا سال‌هاست نشان داده‌ای که همیشه کنار مردم هستی. ما هم همیشه در کنار تو خواهیم بود.

#علی_کریمی_تنها_نیست


پ.ن1. امشب چراغ استوری همه ی بازیکنان پرسپولیس خاموش شده است. چرا زمان پاچه خواری از هدایتی خوش خوشانتان است و ذوق می‌کنید ولی حالا که قرار است بین حق و باطل یکی را انتخاب کنید همگی ساکت شده اید؟ اینجاست که فرق اسطوره با ستاره مشخص می‌شود، ستاره نهایتش چند صباحی در زمین فوتبال می‌درخشد، ولی اسطوره همیشه در قلب مردم می‌درخشد.


پ.ن2. #مچبندهای_سبزت، حرف‌های سرخت، دریبلهای زیبایت، عصیان‌های ویران‌گرت، و همه ی خاطراتی که برای ما ساختی قلبمان را به تو پیوند زده جادوگر ابدی...


پ.ن3. این پست را چند روز پیش در کانال درج کردم ولی فرصت نشد زودتر توی وبلاگ بگذارمش.


ای کاش انفجار
 فرجام اگرچه تلخ
ما مومنان ساحت نومیدی
 نومید و بی شهامت
 حتی شهامتی نه
 که نوشیم شوکران
                                   حمید مصدق
  • جمعه ۲۰ بهمن ۹۶

تلخی فوتبال پس از خداحافظی اسطوره‌ها

آخرین دیدار با شوالیه‌ی نجات‌بخش رُم

زمان گذشت و گذشت تا اینکه روزی که نباید، فرا رسید. روزی که بت‌من شهر را ترک می‌کند! روزی که مرد عنکبوتی رختش را می‌آویزد و تصمیم می‌گیرد مثل مردم عادی زندگی کند. روزی که مردم شهر دیگر تا ابد منتظر معجزه نخواهند بود...

اگرچه فرانچسکوی دوست داشتنی، دومین گلزن برتر تاریخ سری آ است ولی این هرگز تنها دلیل محبوبیتش نبوده و نخواهد بود. رمی‌ها خوب می‌دانند که 25 سال یعنی چه؟

 25 سال گذشت و اسطوره‌ی شماره‌ی 10 به پایان راه خود رسید. کاپیتان در حالی‌که اشک می‌ریخت بازگشت و نگاهی به پشت سرش انداخت... 25 سال روزهای تلاش و ایمان به پیروزی، خاطرات تلخ و شیرین، اشک‌ها و لبخندها... 786 بازی، شکست و پیروزی، نا امیدی و افتخار... 307 گل... 307 بارقه‌ی امید که در قلب هواداران جرقه زد... 307 فریاد شوق، 307 غریو غیرت... 307 باری که میدان «ناوونا» نام او را فریاد کشید... فرانچسکو... فرانچسکوی محبوب من... و 58 کاپ... راستی بعد از تو چه کسی کاپ‌های قهرمانی را برای ما بالای سر خواهد برد؟

اشک‌هایت را پاک کن کاپیتان، المپیکو برای تو و همراه تو اینگونه اشک می‌ریزد... آری آقای کاپیتان تو کودکی بازیگوش بودی که به رم آمدی و حالا مانند یک مرد می‌روی؛ ما به پاس جوانمردی و وفاداری‌ات تا پایان همراهت خواهیم بود و نامت را در گوشه‌ی قلبمان با هر ضربان تکرار خواهیم کرد.

روزی که ردای شایستگی شوالیهٔ جمهوری ایتالیا بر تنت انداخته شد همه می دانستیم کمترین هدیه‌ات برای لاجوردی پوش‌ها جام جهانی خواهد بود. با تو قهرمان شدیم، با تو نایب قهرمانی را بارها تکرار کردیم. در روزگاری که پول رنگ پیراهن ستاره‌ها را تعیین می‌کرد در آن روزهای سخت در پایتخت ماندی تا همچون هادریانوس آرامش و امنیت را به امپراطوری کوچکمان بازگردانی... ده سال پیش وقتی که به عنوان آقای گلی اروپا دست یافتی و کفش طلای قارهٔ سبز را از آن خود نمودی هیچ‌کس فکر نمی‌کرد در رم بمانی... همه می‌گفتند برق کهکشانیِ رئال تو را هم خواهد گرفت و تجمّل و تموّل، گلادیاتور افسانه‌ای را با خود خواهد برد... اما تو ماندی تا شبی مثل دیشب جاودانه شوی... همانگونه که هرکول آخرین فرزند فناپذیر زئوس پس از مرگش تبدیل به خدا شد فرانچسکو، فرانچسکوی دوست داشتنی شب گذشته پس از خداحافظی از مستطیل سبز همچون خداوندگاری جاودانه به آسمان‌ها رفت تا مظهر وفاداری و نجابت در تاریخ فوتبال معاصر باشد.

  • دوشنبه ۸ خرداد ۹۶
اینجا دغدغه های روزانه ی یکی از اهالی ایران زمین را می خوانید