۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پرونده اجتماعی» ثبت شده است

تبریکات الکی

برخی مناسبت ها در تقویم هست که به صورت اپیدمی تبریک گفتنش در بین مردم شیوع پیدا کرده و اگر دوستی، رفیقی آشنایی مشمول شرایط آن روز داشته باشی باید حتما تبریکاتش را برایش حواله کنی! و البته متاسفانه در بسیاری موارد هم این عزیزان اطلاع چندانی از ریشه ی ثبت آن روز به نامشان ندارند. مثلا در تقویم جمهوری اسلامی ایران، روز هفدهم مرداد به نام روز خبرنگار نامگذاری شده است و از آنجایی که تنها چیزی که اعم از منقول و غیر منقول به نام خبرنگار جماعت زده شده است، همین یک روز است؛ همه ی نشریات مکتوب و غیر مکتوب تبریکش می گویند و تلویزیون هم که اساسا هرسال سنگ تمام می گذارد(هرچند یک جانبه)؛ تمام نویسنده ها، فعالان فرهنگی اجتماعی، مطبوعاتی و... این روز را به یکدیگر تبریک می گویند و نوشابه برای هم باز می کنند و روزشان را با هندوانه هایی که زیر بغلِ هم می گذارند شب می کنند تا سال بعد که باز همه ی عالم و آدم به یادشان بیفتند... اما این روز واقعا چه روزی است و چه اتفاقی در آن افتاده است که به این نام مزین شده؟

 راستش را بخواهید همه چیز با نام همسایه ی جنگزده ی آن روزها یعنی افعانسان، گره خورده است. قضیه ازین قرار است که 17 مرداد 77 طالبان مزار شریف را تصرف نمود، اولین خبری که به ایران مخابره شده این بود که «طالبان به کنسولگری ایران در مزار شریف حمله کرده و همه را قلع و قمع نموده»، خبرهای بعدی حاکی ازین بود که یک خبرنگار به نام محمود صارمی و هشت دیپلمات ایرانی در این حمله کشته شدند. محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا) بود و تنها کسی که وابستگی دیپلماتیک به کنسولگری نداشت، خبر تجاوز به کنسولگری را هم خودش مخابره کرده بود و پیام نیمه کاره مانده بود.... 

تا حدود یک ماه بعد هیچ گزارشی از سرنوشت این افراد منتشر نشد و بعد از آن گفتند اجسادشان را در یک گور دسته جمعی یافته اند و به سرعت به ایران بازگرداننده شدند. پس از این اتفاق ارتش ایران در مرزهای شرقی مستقر شد و عده ای هم، (در داخل و خارج از کشور) مشوق طرفین شدند برای ورود به جنگی خونین که درایت دولت خاتمی و رایزنی با سازمان ملل، مانع از این اتفاق شد. طالبان هرگز مسئولیت این اتفاق را بر عهده نگرفت... و این ظن هنوز هم برطرف نشده است که افراطیونی که خواهان جنگ ایران و طالبان بوده اند این صحنه آرایی خونین را ترتیب داده بودند...

یک سال بعد در بزرگداشت این رخداد، 17 مرداد را روز خبرنگار نامیدند.  

خودتان کلاهتان را قاضی کنید آیا واقعا چنین مناستی جای تبریک گفتن دارد؟ اصلا چه چیزی را باید تبریک گفت؟ آخر اهالی رسانه چرا؟ آن ها که خود باید در جایگاهی پیشرو از این موقعیت کوچک برای تدوین هدفی بزرگ که رسالت خبرنگاری مستقل و آگاه است استفاده کنند!

ازین دست مناسبتهای پر افسوس و در پی آن تبریکات الکی کم نداریم

مثلا روز دانشجو که می شود دانشجوها به همدیگر تبریک می گویند! غافل ازینکه در این روز چه رخ داده است و چطور فریاد ظلم ستیزی بر گلوی دانشگاه جاودانه شده...

یا مثلا روز معلم که می شود دانش آموزان و معلمین دقیقا چه چیزی را به یکدیگر تبریک می گویند؟ مرگ مطهری را؟ یا مرگ ابوالحسن خانعلی را ؟ اصلا چند نفر از آنها اسم او را شنیده اند و ماجرای روزشان را می دانند؟ روز کارگر چطور؟ روز زن چطور؟ 

همه ی ما انگار از «بزرگداشت» ها صرفا تبریکات الکی را یاد گرفته ایم... حتی اهالی هر صنف هم آگاهی چندانی از پیشنه ی شغل خود ندارند، چه برسد به حق  و حقوق اولیه شان...

ای کاش روزی یاد بگیریم که جایگاه خود را بزرگ بداریم بدون نیاز به مناسبتهای دست ساز و جعلی که فقط به درد زیر صفحه های تقویم می خورند...

 

پ.ن1: احتمالا خبرنگاران رنج کشیده ی بسیاری میشناسید که بسیار شایسته ی تقدیرند بابت شجاعت و استقلال قلمشان... خودتان اسمهای بزرگشان را زیر لب زمزمه کنید و به احترامشان تمام قد بایستید...

پ.ن2: جمله ی آخر متن می تواند جمله ی آخر متنی شود که می شد به مناسبت روز دختر نوشت... اما چه کنم که کم می نویسم!

پ.ن3: این متن را کاملا خودمونی و به زبان محاوره نوشتم و اتفاقا هم خیلی خوشخوان بود و دوستش داشتم. اما پس از ثبت تصمیم گرفتم که به هر قیمتی که شده به زبان معیار درش بیاورم! وقتی خودم منتقد تخریب ادبیات هستم، باید خودم هم رعایت کنم دیگر؟ باید یاد بگیرم که جوری بنویسم که هم ساده و خوشخوان باشد و هم فارسی معیار.

پ.ن4: مثل قدیمها آخر هر پست یک شعر میهمانتان می کنم ازین به بعد.

 

چه شب‌ها تا سحر
با یادِشیرینت
نخفتم من
ولیکن
هرگز از شب‌های ناکامی
نگفتم من

هراسان
زانکه دلتنگی
تورا نا شاد گرداند
همه احساس خود را
در دلم، قلبم
نهفتم من

                                           آرش وکیلی

 

  • دوشنبه ۱۸ مرداد ۹۵

دادگاه خانواده

-    حاج آقا هفت ماهه ازدواج کردیم؛ این مرد اصلا احساس نداره، تا حالا واسه من یه حلقه گوشواره هم نخریده. شوعرِ‌ خواهرم سرتاپاشو طلا گرفته اما منه بیچاره فقط همین حلقه ی عقدو دارم که اونم خیره سرش نگه داره واسه خواهرش! حاج آقا توی یه مهمونی خونوادگی منو دید، بعده چند وقت خونواده ش از من خواستگاری کردن... دل پدر مادرم گرم بود به اینکه با غریبه وصلت نمی‌کنیم می‌شناسیم خونوادشونا!! اما از کجا میدونستیم از صد تا غریبه بدترن اینا؟ خودش و خونواده ش از همون اولش با دروغ پا پیش گذاشتن! منو فریب دادن! من که تجربه نداشتم، نفهمیدم دارم بازی می‌خورم! پیش مشاور هم رفتیم، مشاوره هشدار داده بود که این پسره ی یه لاقبا به درد من نمی‌خوره ها، اما منه ساده گول فوق لیسانسشو خوردم! گفتم مهندسه، شغلش باکلاسه، اما این آقا بعده مراسم دیگه نرفت سر کار! می‌گه کار نیست! می‌گه همه پروژه ها خوابیده! آقای قاضی شما بگید مگه می‌شه همه پروژه ها بخوابه؟ نه آقا!! این شمایی که خوابیدی! از دامادتون یاد بگیر! هفته پیش یه گردنبند واسه خواهرت خریده همه ش برلیانت، با نگینای یاقوت! حاج آقا همه وقتی ازدواج می‌کنن به تازه عروسشون بیشتر توجه می‌کنن! اون‌وقت این پسره در قبال من هیچ احساس مسئولیت نداره!!! خرجی هم که نمیده. آخه فقط خریدِ خونه هم شد خرجی؟؟ همه ش بداخلاقی می‌کنه! مرد بودنش رو به رُخَم می‌کشه! هی می‌گه من مرد خونه ام خُردم نکن! حاج آقا شما بگید منِ ضعیف و لطیف، اصلا زورم به این غول تشن می‌رسه؟ هی میگه مرد، مرد، مرد! هه هه هه نخیر آقا! شما مرد نیستی! تو زردی! حاج آقا من اشتباه کردم، مشاورم گفت اگه ازدواج کنی باختی! منم ازدواج کردم و باختم! حالا می‌خوام جبران کنم! جلوی ضررو هروقت بگیری منفعته! حاج آقا نمی‌شه یه کاری کنید که خطبه طلاق جاری بشه؟

-    نخیر خواهرم نمی‌شه! شما بهتره که سازش کنید.

-    حاج آقا نمی‌شه شما یه کاری کنید که بشه؟

-    البته یه کارهایی میشه کرد که به خودتون بستگی داره.

چند روز بعد مرد پای تلویزیون نشسته و به نقطه ای در اعماق تاریخ خیره شده است. پشت سر هم سیگار دود می کند و به هفت ماهی که گذشت فکر می‌کند. اما زن در حالی که زیباترین لباس‌هایش را پوشیده، با عجله از خانه خارج می‌شود. فردا قرار است دادگاه حکم طلاق را صادر کند...

 

دادگاه خانواده

  • دوشنبه ۹ فروردين ۹۵

قصاص

دخترک زیبا و مظلوم بود ٬ از آنهایی که آزارش حتی به مورچه هم نمی رسید. از یک خانواده ی خوب و با آبرو ٬ پدرش پیرمردی مومن از رزمنده های جنگ بود و برادرش هم در جبهه شهید شده بود ٬ خانواده ای سنتی که پیش مردم آبرو داشتند...
14 سالگی شوهرش دادند ٬ داماد توزرد از آب در آمد ٬ مردی لاابالی که از مرد بودن فقط اسمش را با خود یدک می کشید ٬ معتاد ٬ بی قید و عیاش ٬ همه درآمدهایش را صرف عطینا می کرد و در فقر دست و پا می زدند... از همه این ها بدتر بد دهن و بی آبرو...
دخترک با همه چیز شوهرش می ساخت ٬ نباید آبروی خانواده را به خطر می انداخت...
دخترک طبق معمول اکثر خانواده های ایرانی که هیچ هدفی از بچه دار شدن جز سرگرمی و گرم تر کردن کانون خانواده ندارند ٬ باردار شد و دختری به دنیا آورد تا شاید در قلب شوهر چراغی روشن کند و شاید مردش با پدر شدن ٬ کمی مسئولیت پدری را بیاموزد...
از سر بی پولی ٬ پدر و خواهرهای دختر خرج زندگیشان را تامین می کنند... شوهر دست بزن هم داشت و وقتی عملش بالا می گرفت به جان دخترک می افتاد ٬ یک بار دخترک از دستش شکایت می کند ولی با قوانین دادگاه و پادرمیانی های فامیل و هزار عرف و سنت دست و پاگیر ایرانی دستش به جایی بند نمی شود و روز از نو روزی از نو...
در تمام این سالها دخترک آنقدر اذیت شد ٬ آنقدر تحقیر شد که جانش به لبش رسیده بود ٬ ولی خانواده اش از دختر با لباس سفید میره خونه بخت و با لباس سفید بر » ... ترس آبرویشان نمی گذاشتند طلاق بگیرد این حرفها در گوشش پر شده بود و دور سرش «؟؟ می خوای آبرومونا ببری » ...«؟ مردم چی میگن » ...«. میگرده می چرخید...
همه این سال ها خودشان خرجشان را می دادند ٬ ولی مگر زندگی فقط پول بود؟ خیلی تحقیر آمیز است که خانه ی شوهر بروی و سالها پدرت خرجت را بدهد... دخترک از لحاظ عاطفی در هم شکسته بود ٬ دل به حمایت چه کسی ببندد؟
دخترک بدبخت ٬ بعد از 17 سال زندگی ملامت بار ٬ به بن بست می رسد و تصمیم می گیرد خودش به این جهنم پایان دهد...
و اتفاقی که نباید می افتاد... افتاد.
دخترک باید ٬ به جرم قتل همسرش قصاص شود...
الان چهار سال شده که در زندان است ٬ و چند وقتی است که حکم اعدامش آمده. دخترک حالا مدتهاست که دیگر دخترک نیست...
اگر چه این وسط خیلی حرف ها پیش امد و مثلا دخترک را متهم به خیانت کردند و گفتند به کمک یک مرد ٬ شوهرش را کشته و...
ولی از ابتدا تا کنون ٬دخترک خودش اعتراف کرده بود که به تنهایی شوهرش را کشته تا از آن زندگی نکبت بار خودش را خلاص کند. اما حالا که به اجرای حکم نزدیک شده ایم دخترک لب باز کرده و فصل های جدیدی بر این رمان تلخ افزوده است.
دخترک گفته: برادر شوهرش علی رغم این که ازدواج کرده بود ٬ به دخترک چشم داشته و بارها و این موضوع را به خانواده اش گفته ٬ ولی باز هم این آبروی خانواده است که نباید برود!
به نظر می رسد توافقی در کار بوده که دخترک شوهرش را بکشد و برادر شوهر به عنوان یکی از اولیای دم ٬ رضایت بدهد و اورا بیرون بیاورد ٬ که البته حالا زیر همه چیز زده است و قرار است که دختر بیچاره را اعدام کنند. نمی دانم چه کسی شوهر را کشته و اصل ماجرا چه بوده است ٬ ولی به نظر شما واقعا حق این دختر بدبخت اعدام است؟
به نظرم حتی اگر دخترک خیانت کرده باشد که مدرکی هم دال بر آن نیست ٬ خدا بر اینکه چه اتفاقیافتاده عالم است ٬ نباید او را کشت! مگر نه این که خدا نعمت حیات را به بنده هایش داده است؟ چرا انسانی که خودش ممکن الخطاست ٬ جان انسان دیگری را که مرتکب خطا شده است (تازه اگر شده باشد) بگیرد؟ اگر همان که این حکم را صادر کرده درموقعیتی مشابه قرار بگیرد چه میکند؟ آیا او مرتکب به جنایتی بزرگتر نمی شود؟
دخترک حالا می گوید من نکشتم! چرا اورا اعدام می کنید؟
فقر فرهنگی و فقر مالی ٬ در شهری کوچک و جامعه ای سنت زده از دختری زیبا و مظلوم ٬ چه چیزی ساخت؟
موجودی هولناک که برچسب قاتلی خائن بر پیشانیش خورده و روزهای آخر زندگی را به انتظار نشسته تا سحرگاه یکی از همین روزها در شهر کوچک و زیبایشان ٬ از بالای چوبه ی دار مردمی را که برای تماشایش می آیند نظاره کند.
پی نوشت: تقاضا دارم در کامنتها بحثی پیرامون این پرونده اجتماعی جدید آغاز کنیم و نکاتی که در این پرونده به نظرتان مهم جلوه می کند را با هم بررسی کنیم ٬ از همه شما دوستان عزیز سپاسگزارم.
برچسب ها: پرونده اجتماعی, اعدام, قصاص, دار

  • سه شنبه ۲۵ شهریور ۹۳

خمار مستی - نوشته ی مهمان/ بحث درباره پوشش در ایران

تن برای لباس یا لباس برای تن؟

متنی از وبلاگ ننه قدقد 


خوشحال میشم در این باره با هم صحبت کنیم، نه فقط درباره خانوم ها که بحث درباره پوشش در ایران... اتفاقا صحبت درباره پوشش آقایون هم مسئله ایه که مغفول مانده...  راستشمن واقعا از خوندن این متن لذت بردم و متوجه نکاتی شدم که شاید قبلا کمتر بشون توجه می کردم، برای همین تصمیم گرفتم اینجا درباره پوشش باهم صحبت کنیم و نظرات همدیگه رو بدونیم...



روز نوشت: بعده سی و چند سال، برای اولین بار ج ا ا  اعتراف به یکی از اشتباهاتش کرد،

سلام آقای اوباما!! 

روحانی مچکریم!!!

کامنتها را تایید نمی کنم تا بحث شکل بگیره، پس لطفا دیگران را هم به شرکت در این بحث ترغیب کنید... ممنون 




بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است..... 

همچو شهری که به روی گسل زلزله هاست.

فاضل نظری                         





  • يكشنبه ۷ مهر ۹۲

خمار مستی - شرح در کلام نگنجد...






  • پنجشنبه ۴ مهر ۹۲

خمار مستی - أَللَّهُمَّ فَرِّج عَن کُلِّ مَکروبٍ

سن کشیدن سیگار به 13 سال رسیده...

سن بیوه گی به 17 سال رسیده...

سال 92-91  با وجود کاهش آمار ازدواج طلاق 6.2 رشد مثبت داشته ...

سن روسپی گری در سال 47 بالای 29 سال بوده، اما امروز این سن به 14 سالگی رسیده ...

با وجود اینکه زندان برای برخی از جرایم حذف شده، سالانه 600 هزار ورودی به زندان ها را داریم ...


                                                                خدایا جا نداره گریه کنم؟؟؟؟

همهاین ارقامی که بالا گفتم آمار تاسف باریه که در نشستی تخصصی با موضوع تقویت فرهنگی و کاهش آسیبهای اجتماعی توسط موسسه خیریه  حمایت از آسیب دیدگان اجتماعی  سرای احسان برگزار شده و می تونید با یه سرچ ساده خبرهاش رو حتی از خبرگزاری مهر بکشید بیرون.  نمیدونم حاصل این هم اندیشی ها  و نشستها و بررسیهای فوق تخصصی چیه؟

خدایا کمکمون کن...


أَللَّهُمَّ فَرِّج عَن کُلِّ مَکروبٍ         بارالها ! گرفتاران را آسوده و راحت نما

أَللَّهُمَّ أصلِح کُلَّ فَاسِدٍ مِن امورِ المسلمینَ   بارالها !  مفاسدِ امورِ مسلمانان اصلاح کن .


اگه به من باشه که میگم امور همه آدما نه فقط مسلمونا...


,
  • پنجشنبه ۲۰ تیر ۹۲

خمار مستی - دزد جماعت

1

ضرب المثلیهست که حتما شنیده اید... نمی دانم از کی باب شده است ولی حکایتش حکایت این روزهای خودمان هم هست...

حکایت مردی را می گویم که از راه دزدیدن کفن مردگان، قوت روزانه کسب می کرد و هر کس که می ‌مرد، او شب می ‌رفت و قبرش را می‌ شکافت و کفنش را می ‌دزدید... وقتی در بستر بیماری افتاده بود و مرگ را نزدیک می دید، پسر را نزد خودش خواند و نصیحتش کرد که من در تمام عمر، لعن و طعن همه را برای خود خریدم. هیچ کسی نیست که بعد از مرگ ذکر نیکی از من کند و فاتحه ای نثار روحم... از تو می‌ خواهم کاری کنی که همه ذکر خیر تو را بر زبان داشته باشند. پسر قبول کرد و قول داد کاری کند که پدر بیامرزی از جانب مردم درست کند برای اَبَوی...

پس از چندی کفن دزد مُرد و پسر شغل پدر پیشه کرد، با این تفاوت که  پس از نبش قبر، نه تنها کفن مردگان را می دزدید که چوبی هم به ماتحت اجساد فرو می بُرد...

از آن پس مردم میگفتندخدا کفن دزد اولی را بیامرزد که فقط می دزدید و چنین با مردگان نمی کرد .


2

در کتابخانه سلطنتی عهد قاجار در کاخ گلستان گنجینه ارزشمندی از کتب و نسخ خطی گردآمده بود، در کش و قوس انقلاب مشروطه، دزدی سازمان‌یافته‌ای در طی بیش از ده‌سال از کتاب‌خانه در جریان بوده و چندین‌نفر به ریاست لسان‌الدوله، شاید تا بیش از چهارهزار مجلد از کتاب‌خانه خارج کرده اند اما همه‌ی آن‌چه درنهایت بعد از دوازده‌سال برگردانده می‌شود، کمتر از صد جلد است. دست آخر، محاکمه‌ها به‌دلیل بیماری و پیری لسان‌الدوله و به دستور احمدشاه ختم می‌شوند و لسان‌الدوله آزاد می گردد.

شرح یکی از استنطاقاتی که از شخص لسان الدوله و اهل منزلش می شود در مجله همشهری داستانآمده است. حتما بخوانید، جالب اینکه این اتفاق هم خیلی شباهت دارد با این روزهای مملکت. بیخود نیست که می گویند گذشته چراغی است فراروی آینده... 

ازو می پرسند: هفت جلد کلام‌الله برای خواندن چه ضرورت داشته است؟ یک جلد برای قرائت کافی است.

می گوید: در رمضان‌ها تمام کلام‌الله‌ها را متدرجا می‌دادیم قرائت می‌کردند، این چند کلام‌الله از آن‌وقت مانده بود.

آقا هفتاد جلد کتاب را برای خواندن برده بودید؟


3

در یادباد بخوانید

عالیجناب سرخ پوشرد صلاحیت شد.

آیا ایندروغگوی کثیفمی داند چه بر سرملتآورده؟

علی افشاری ازسردار خلبانمی گوید.

او اگر کمی صادقانه فکر کند همین فردا انصراف می دهد.



  • چهارشنبه ۱ خرداد ۹۲

خمار مستی - به یادتان می آورم (4)

احمدی‌نژاد رئیس ستاد انتخاباتی هاشمی در نارمک بود!


در انتخابات مجلس ششم احمدی نژاد رییس ستاد هاشمی در منطقه نارمک بود.

 اینجارا بخوانید ، تاریخ انتشار :11/8/1388 


  • پنجشنبه ۲۶ ارديبهشت ۹۲

خمار مستی - به یادتان می آورم (3)

یادآوریجملاتی به یاد ماندنی از فردی به یاد ماندنی



اتفاقا تغییر ساعات، اثر بر عکس دارد و مصرف انرژی را زیادتر می کند   

* * * * * * * * * * * * * * * * *

این که می گویند دو تا بچه کافیه، بنده معتقد نیستم. کشور ما برای صد و بیست میلیون نفر جا دارد

* * * * * * * * * * * * * * * * *

فرار مغزها و سرمایه‌ها نداریم، هر کس آزاد است هر کجا که خواست زندگی کند

* * * * * * * * * * * * * * * * *

مردم از شنیدن اسم دموکراسی حالت تهوع می‌گیرند

* * * * * * * * * * * * * * * * *

امارات اگر پیشرفت کند، انگار ما پیشرفت کرده‌ایم

* * * * * * * * * * * * * * * * *

اگر مصر امادگی داشته باشد، تا پایان وقت اداری امروز، روابط را (پس از سی سال قطع رابطه) برقرار می کنیم

* * * * * * * * * * * * * * * * *

یک زن (اشاره به فاطمه رجبی) پیدا شده که مردانه حرف می‌زند، آن وقت شما بهش ایراد می‌گیرید؟

* * * * * * * * * * * * * * * * *

در کشور ما طی این دو ساله معجزه‌ی اقتصادی رخ داده

* * * * * * * * * * * * * * * * *

گوجه‌فرنگی ۳۵۰۰ تومان نیست، بغل خانه‌ی ما ۱۲۰۰ تومان است

* * * * * * * * * * * * * * * * *

چهل و دو روزنامه علیه دولت می‌نویسند

* * * * * * * * * * * * * * * * *

گفته‌ی مرکز پژوهش‌های مجلس در باره نرخ تورم ۲۳ درصدی دروغ است، تورم ۱۳درصد است

* * * * * * * * * * * * * * * * *

من نگفتم نفت را سر سفره‌ها می آورم

* * * * * * * * * * * * * * * * *

امروز همه به این واقعیت معتقدند که در حال حاضر کشور را امام زمان مدیریت می کند

* * * * * * * * * * * * * * * * *

مردم اطلاعات پرسشنامه طرح تحول اقتصادی را با دقت 99.96 % درست تکمیل کرده اند

* * * * * * * * * * * * * * * * *

طرح تحول قیمتها را افزایش میدهد، اما این افزایش قیمت تورم نیست بلکه جهش است

* * * * * * * * * * * * * * * * *

میانگین سن دانشمندان هسته ای ما، 17 سال است

* * * * * * * * * * * * * * * * *

یک دختر 15 ساله توانسته است در زیرزمین خانه شان، اورانیوم را غنی کند

* * * * * * * * * * * * * * * * *

با چاقوی زنجان، دشمنان این مملکت را به دو نیم می کنیم

* * * * * * * * * * * * * * * * *

بدرفتاری با ایرانیان در فرودگاهها دروغ است، با من و هیئت همراهم در همه جا خوشرفتاری می کنند

* * * * * * * * * * * * * * * * *

بر خلاف نظر بقیه، من معتقدم زنان گیلانی در کنار کار و تلاش روزانه، حریم عفاف و ناموس خود را هم حفظ می‌کنند

* * * * * * * * * * * * * * * * *

در سفر عربستان، برادر عزیزم ملک عبدا..، مرا در صندلی کنار خودش نشاند

* * * * * * * * * * * * * * * * *

آنقدر قطعنامه بدهید تا قطعنامه دانتان بترکد (آنقدر قطع نامه صادر کنید تا قطع نامه دانتان پاره شود!)

* * * * * * * * * * * * * * * * *

با حذف قیمت زمین، بهای خانه نصف می‌شود

* * * * * * * * * * * * * * * * *

آقای مشایی مظلوم واقع شدند ایشان هیچ گاه نگفتند ما با ملت اسرائیل دوست هستیم بلکه ایشان گفتند ما با مردم اسرائیل دوست هستیم

* * * * * * * * * * * * * * * * *

روشنفکران، به اندازه ی بزغاله هم نمی فهمند

* * * * * * * * * * * * * * * * *

سران کشورهای دنیا برای نزدیکی با کشور ما صف کشیده اند، مثل این پیرزن ها که در صف زنبیل می گذارند

* * * * * * * * * * * * * * * * *

آقای کردان مظلوم واقع شدند و استیضاح ایشان غیرقانونی است

* * * * * * * * * * * * * * * * *

در دنیای ورزش، نتایج پارا المپیک از المپیک مهمتر است

* * * * * * * * * * * * * * * * *

ایران آزاد ترین کشور دنیاست…

* * * * * * * * * * * * * * * * *

هرگز نمی گذارند که اوباما رئیس جمهور آمریکا شود

* * * * * * * * * * * * * * * * *

در خارج از کشور بچه 4 ساله من را به مادرش نشان داد و گفت : محمود

* * * * * * * * * * * * * * * * *

در سفر ایتالیا من را می خواستند با اشعه ایکس ترور کنند

* * * * * * * * * * * * * * * * *

بهای کنونی نفت (150دلار در سال86) بسیار پایین است و من پیش بینی می کنم که نفت به 200 دلار هم برسد

* * * * * * * * * * * * * * * * *

آنها از من می ترسند، یک سخنرانی بکنم بهای نفت گران می شود

* * * * * * * * * * * * * * * * *

درست است که بهای نفت دارد کاهش پیدا می کند (130دلار اوایل در سال87)، ولی بطور قاطع می گویم زیر 100 دلار نخواهد رسید

* * * * * * * * * * * * * * * * *

عده ای می گویند که بازار آزاد همه چیز را حل می کند، ولی من به شما می گویم که بازار آزاد برای دزدها و سارق هاست

* * * * * * * * * * * * * * * * *

به خبرنگار خارجی : شما نماینده ملتتان هستید و باید به سوال من پاسخ دهید…

* * * * * * * * * * * * * * * * *

حجم سرمایه گذاری در صنعت نفت، در این چهارسال 60 میلیارد دلاراست

* * * * * * * * * * * * * * * * *

تسهیلات بانکی چون رگ در خون اقتصاد جاریست.

* * * * * * * * * * * * * * * * *

آن ممه را لولو برد.

* * * * * * * * * * * * * * * * *

انگلیس جزیره کوچکیست در غرب آفریقا

* * * * * * * * * * * * * * * * *

با بی ادبی ما را تهدید به تحریم می کنند .شما کیه چی باشید یا چیه کی باشید؟

* * * * * * * * * * * * * * * * *




  • چهارشنبه ۲۵ ارديبهشت ۹۲

خمار مستی - زن/ حجاب/ اسلام

 

مننه عالم به علوم دینی هستم نه اطلاعاتم آنقدر هست که بخواهم تفسیر داشته باشم، اعتقاد دارم اگر من هم از خودم در باب چنین مسائلی نظر بدهم و بخواهم کسی را به نظر شخصی خود فرابخوانم تفسیر به رای انجام داده ام که امری حرام است و نابخشودنی و مسئولیت گمراهی دیگران بر دوش من خواهد بود.

آنچه در ذیل می آید حاصل مطالعه سخنان دیگرانی است که شاید کمتر به گوش من و شما رسیده است و با دیده  عقل و تدبر باید در آن نگریست.

من صرفا گردآورنده سطور ذیل هستم (نه نویسنده) و از خود سخنی به میان نیاورده ام بلکه از دیگران آموخته ام.

خداوند در قرآن می فرماید باید سخنها را شنید و از آنچه عقلانی تر بود پیروی کرد...

 

انگیزه نوشتن این پست کامنت دوستی بود با عنوان «کمی مخالف» که بیان کرده بود که حجاب امر خداست و باید به آن عمل کرد. هنگام خواندن این نوشتار، عنوان حجاب به معنای عرفی جامعه (پوشیده بودن کامل مو) هم در ذهنتان بیاید.

 

 

وجوب حجاب

 یکی از آیاتی که در باره لزوم حجاب به آن اشاره می شود، این آیه شریفه است: " یا ایها النبی قل لازواجک و بناتک و نساء المومنین یدنین علیهن من جلابیبهنذلک ادنی  ... " (الاحزاب، آیه 59 ) (ای پیامبر به زنان و دخترانت و زنان مومنه بگو پوشش خود را بر خود بپیچند این برای اینکه به عفیف بودن شناخته شوند و مورد تعرض واقع نگیرندنزدیکتر است...). 

ترجمه کامل آیه از روی ترجمه صفوی که بر اساس تفسیر المیزان است بدین شرح است: «ای پیامبر به همسران  ودخترانت و زنان مومنان بگو بخشی از "پوشش" خود را به خود نزدیک کنند ( تا سینه و گردن آنان آشکار نشود) این پوشش نزدیکترین راه است برای این که با عفت و حجابشان شناخته شوند و در نتیجه مورد آزار قرار نگیرند و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.»

اولا- فقهیون معتقدند بر مبنای این آیه حجاب (پوشش کامل) امری واجب است. عبارتی که همواره این عده عامدانه از آن صرف نظر میکنند عبارت"ذلک ادنی "است که اگر به خاطر شان نزول بحث وجوب بر زنان پیامبر در آن مطرح باشد در مورد سایرین هرگز نمیتوان عبارت "نزدیک تراست" را حمل بر وجوب گرفت. ثانیا- فلسفه ای که در باب این آیه ذکر شده هم قابل تامل است ، در" تفسیر نمونه" همانطور که آیت الله مکارم اشاره کرده بحث بیشتر بر سر آزار زنان توسط اوباش و بیشتر حول فرق داشتن و عفیف بودن زنان پیامبر (ص) است و این که در جامعه متفاوت باشند. گرچه حضرت آیت الله از این مقدمات نتیجه ای دیگر میگیرد ( و همچنین فارغ از اینکه عده ای به حق یا ناحق معتقدند این آیات به طور کل در باب زنان پیامبر (ص) نازل شده است) با از بین رفتن صورت مسئله، فلسفه آن بی موضوع می شود. ثالثا- حتی اگر این آیه را مانند مکارم حمل بر وجوب حجاب بر زنان مومنه آزاد ( نه زنان برده !) بگیریم باز به اجبار در حجاب همگانی نمیرسیم! زیرا در این آیه بر وجوب حجاب بر زنان مومن تاکید شده و هیچ انسانی هرگز به اجبار مومن نمیشود زیرا ایمان خضوع مختارانه دل در برابر حقیقت متعالی است نه پذیرش با اکراه و مجبورانه !

 

چه نوع حجابی؟

یکی دیگر از آیاتی که درباره حجاب بدان استدلال می شود آیه 31 سوره نور است: " وقل للمومنات یغضضن من ابصارهم و یحفظن فروجهن ولا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها ولیضربن بخمرهن علی جیوبهنو..."

ترجمه کامل این آیه شریفه: " به زنان مومنه بگو دیدگان خویش فرو بخوابانند و دامن خویش حفظ کنند و زیور خویش آشکار نکنند الا آنچه که پیداست.پوشش خود را بر گریبانشان گره بزنندو زیورهایشان را آشکار نکنند جز برای شوهران یا پدران یا پدرشوهران یا پسران یا پسر شوهران برادران یا برادرزادگان یا خواهر زادگان یا زنان یا مملوکانشان یا مردان طفیلی که حاجت به زن ندارند و پای بر زمین نکوبند که زیور های مخفی شان دانسته شود. ای مومنان باشد تا رستگار شوید."

 

درباره کیفیت پوشیدگی گفته شده است که پوشش را بر گریبانشان قرار دهند. در کتاب حجاب مرحوم مطهری نقل از تفاسیر مختلف شیعه و سنی شده است و همگی اذعان داشته اند که زنان عرب معمولا پیراهن هایی می پوشیده اند که گریبانهایشان باز بود و دور گردن و سینه هایشان را نمی پوشاند...

فکر می کنم تا همین قدر منظور را رساندم... البته در کتاب مذکور استدلالهایی در ادامه آورده است و جور دیگری نتیجه گیری نموده است.

گناه کبیره بودن بدحجابی

اما در مورد گناه کبیره بودن بی حجابی نظر من که به کنار حتی فقه هم اینگونه نمی اندیشد ( حساب تفسیر بنیاد گرایانه ی امروزین از اسلام جداست) و " در تعیین گناه کبیره میان علما اختلاف بسیار است. بعضی آنرا هفت گفته اند و بعضی بیشتر....... و ظاهر آنست که هر گناهی که در  قرآن مجید وعده ی عذاب به آن شده کبیره است." ( معراج السعاده ملا احمد نراقی ، باب چهارم )  همانطور که ذکر شد در آیات حجاب نه تنها کوچکترین صحبتی از عذاب نشده بلکه آنچه ذکر شده واژه نزدیکتر است که حاکی از احتیاط می باشد. اگر شما سراغ دارید حتما مصداق بیاورید.

مقتضیات زمان

این بحث بدون ذکر کوتاهی از مبحث " ذاتی" و "عرضی " در ادیان بیهوده است. ذاتیات در ادیان یعنی گزاره هایی که دربردارنده غایت و هدف دعوت انبیا می باشند و از زمانی به زمانی و از مکانی به مکانی و از دینی به دین دیگر تغییر نمی کنند. شاید این گزاره ها معنایشان قبض و بسط یابد اما دایره ی معنا تنها تن به فراخی و تنگی میدهد نه تعویض و تبدیل، مانند توحید که هرگز معنایش به دوگانگی تغییر نمی یابد. اما عرض (araz) یعنی حکمی که میتوانست به گونه ای دیگر باشد و در فقه شیعه اجتهاد یعنی ترجمان فرهنگی احکام عرضی.(من به شخصه اجتهاد را یکی از عوامل پویایی فقه شیعه می دانم بر خلاف تسنن که مانع ترجمان به مقتضیات زمان می شود، بگذریم از این که مراجع چطور از پس این مسئولیت بر می آیند یا نمی آیند!).  یک مثال بسیار ساده و ظاهری اینست که اگر پیامبر(ص) امروز می بود چه بسا به ظاهر امروزیان کت و شلوار میپوشید نه ردا و عبا! شاه ولی الله دهلوی در کتاب "حجة الله البالغه " احکام حکومتی پیامبر را در خور جامعه ی آن روز عربستان و غیرقابل تعمیم به دیگر مکان ها و زمان ها دانسته است.

حال با این مقدمه حجاب حکمی ذاتی است یا عرضی!؟

 

 خودتان انتخاب کنید

 من نه کسی را به حجاب فقهی دعوت میکنم و نه کسی را از آن منع میکنم! این انتخابیست که هر کس خود باید آنرا برگزیند، چه آن را محققانه خود بیابد یا مقلدانه از دیگران تقلید کند خود باید به درگاه خداوند پاسخ دهد. "و لقد جئتمونا فرادی کما خلقناکم اول مرّة " ( و هر کس تنها در پیشگاه خداوند حاضر میشود همانگونه که روز اول شما را آفریدیم )(الانعام آیه 94) .

 

حال بعد از این مقدمه کوتاه ذکر چند سوال خالی از لطف نیست:

1-   بیش از 3.5 میلیارد زن در زمین ساکنند و اگر بخواهیم معیار حجاب را حجاب فقهی بدانیم شاید بسیار خوشبینانه فقط چند صد هزار نفر بر نهج صواب باشند و دیگران همه در مسیر ضلالت و خسران و تباهی !؟ اگر دین فطری است چگونه میتوان این همه گمراهی آدمیان را توجیه کرد؟!هادی بودن خدا چه میشود!؟این چگونه هادی بودنی است که به فعل در نمی آید؟

2-   نمی توان باور کرد خداوند جهانی با این عظمت را برای به جهنم فرستادن بیش از 99/99% مخلوقاتی آفریده که خود از رگ گردن به آنان نزدیک تر است "نحن اقرب الیه من حبل الورید" ( سوره ق–آیه 16) ( و ما از رگ گردن به ایشان نزدیک تریم).رحمانیت خدا چه می شود!؟

3-   حجاب شرعی برای بردگان زن  یا همان کنیزان نه تنها واجب نیست بلکه بعضی از فقها حجاب برای بردگان زن را حرام میدانند! سوال اینجاست که اگر فلسفه حجاب حفظ امنیت اخلاقی و روانی جامعه است (همانگونه که در کتاب "حجاب" مرحوم مطهری عنوان شده ) چرا بر بردگان واجب نیست!؟ آیا بردگان انسان نیستند و لخت و عور بودنشان سلامت جامعه را تهدید نمیکند!؟ یا شاید هم اندام بردگان با اندام بندگان متفاوت است!؟   توجه کنید: که بسیاری از فقها پوشش را برای کنیز حتی نسبت به مرد بیگانه واجب ندانسته اند.( در کتاب حجاب مطهری این مطلب هم استناد شده است، خودتان هم میتوانید در رساله های قدیمی جستجو کنید.)

4-   باید به این نکته نیز اشاره کرد که مشاهدات تاریخی گویای آنست که هیچ زمانی مثل امروز اینقدر سخت گیری در مورد حجاب نشده. محتسبان امروز شاقول شریعت به دست گرفته اند و معیار نزدیکی و دوری به خدا را تار مویی قرار داده اند! آخر این چه خدایی است که ارتباطش با بنده اش به تار مویی بند است!؟ من این خدا را نمیشناسم! خدایی که من میشناسم و ستایشش میکنم خدایی است که صورت و سیرت رحمتش در مکان و لامکان متجلی و متجسد است.

 

دوستان

فقه امروز دچار تصلب شده است. از این فقهی که اگر شخصی شراب بنوشد تا چهل روز نمازش مقبول نیست ولی اگر مواد مخدر( از هر نوع حتی کراک و شیشه و.... ) مصرف کند، و در همان حالت نشئگی به نماز ایستد و نمازش مورد قبول حق تعالی است(!) انتظار وصول به حقیقت و نیل به سعادت داشتن رواست!؟

سعادت هرگز با اجبار قابل وصول نیست، و چه دردناک است آنکه عده ای برای کسب بهشت  در آخرت، دنیا را به کام دیگران جهنم می کنند!

من نمی توانم خود را عین حق و دیگران را عین باطل بدانم و با خط کش خود مقیاس بزنم و عده ای را راهی بهشت کنم و بقیه را با چوب بزنم و به دوزخ بیندازم! حال که پاسخ بسیاری از سوالات این چنینی بر ما پوشیده است بهتر نیست راه مسامحه و تساهل را برگزینیم و همه مومنانه و انسان وار بر سر یک سفره بنشینیم و از خوان رحمت الهی لقمه نعمت برگیریم و قضاوت را به خدای مهربانمان واگذاریم، آیا این به غرض شارع نزدیکتر نیست؟!

 

 

در پایان به جهت تکمیل کننده بحث پیشنهاد می کنم حتما مستند«حجاب به زبان ساده»کاری از گروه مستند شبکه من و تو را ببینید. لینک دانلودش را می توانید با سرچ زدن پیدا کنید... سیر تدریجی اجباری شدن حجاب در ایران برایتان بسیار جالب خواهد بود، همین طور اینکه بدانید تنها کشور مسلمان هستیم که حجاب در کشورمان اجباری است...


,
  • چهارشنبه ۱۱ ارديبهشت ۹۲
اینجا دغدغه های روزانه ی یکی از اهالی ایران زمین را می خوانید