در حالی نزدیک مهر ماه و
بازگشایی مدارس میشویم که اتوبوسی از دانش آموزان هرمزگانی دچار حادثهای دلخراش
میشود و تعدادی از بهترین دانش آموزان کودک ایران زمین پر کشیدند و الباقی مصدوم
شدند. این حادثه برای دانش آموزان اولین بار و آخرین بار نخواهد بود. هرچند این
ماجرا به دانش آموزان هم ختم نمیشود. اینجا ایران است. سرزمین شاگرد اولهایی که
اگر ژن خوب نداشتهباشند، میهمان سنگ لحد میشوند. اینجا بختک سیاه نکبت در جادهها
کمین میکند و دامنگیر بهترین جوانان این مرز و بوم میشود. اینجا چراغی که به
منزل رواست را به مسجد میسپارند. دیو مرگ در جادهها خرناسه میکشد تا دغدغهی
مسئولان ما معامله با کشورهای همسایه باشد و در اندیشهی صدور انقلاب از شهر و
دیار خویش باز مانند. اینجا سالهاست که به حوادث جادهای عادت کردهایم و اصلا برایمان
مهم نیست که تلفات جادهایمان سالانه بسیار بیشتر از تلفات جنگ در نوار غزه است.
سالهاست به داغ دیدن عادت کردهایم و هر از چندگاهی چو رخدادی تلخ کاممان را در
هم میکشد در بوق و کرنا میکنیم که طرحها داریم و مقصرین را مجازات خواهیم
کرد... آخرش هم همهی کاسه کوزهها را بر سر راننده میشکنیم چرا که دیواری کوتاهتر
از او پیدا نخواهد شد.
برای اثبات این مدعا چند
نمونه از حوادث جادهای را که در آنها اتوبوس اتوبوس جوانانمان را به کام مرگ
فرستادهایم بر میشماریم، نمونههای پایین صرفا شامل تصادفاتیاست که به صورت دستهجمعی تعدادی از جوانان عزیزی که مجبور به استفاده از دستگاههای حمل و نقل عمومی بین شهری استفاه کنند میباشد:
26 اسفند
1376: اتوبوس حامل دانشجویان دانشگاه شریف به ته دره سقوط
میکند که در پی آن هفت نفر از دانشجویان در مسیر بازگشت به تهران از بیست و دومین
دوره مسابقات ریاضی که در دانشگاه شهید چمران اهواز برگزار شده بود کشته شدند.
مریم میرزاخانی، ریاضیدان
نابغهی جهان از بازماندگان این سانحهی غمبار بود بود که در اسفند 76 رخ داد.
28 مهر
1391: در اثر واژگونی اتوبوسی حامل 40 نفر از دانشجویان
دختر دانشگاه ملایر، 25 نفر به شدت مجروح شدند. اما این روز آنقدر شوم بود که حادثهای
دیگر در جادهها کمین کرده بود تا بخشی دیگر از جوانان این مرز و بود را به کام مرگ
بفرستد.
28 مهر
1391: 26 دانشآموز دختر
دبیرستانی که در حال بازگشت از اردوی راهیان نور بودند نزدیکی خانه دچار سانحه شدند و شهر بروجن را غم و اندوه فراگرفت.
2 اردیبهشت
1395: واژگونی اتوبوس
حامل 44 دانش آموز از هنرستان کوثر شهرکرد منجر به فوت 2 دانش آموز و زخمی شدن 24 تن
دیگر شد.
2 تیر
1395: در ساعت ۱:۲۰ دقیقه
بامداد چهارشنبه۲ تیرماه ۱۳۹۵ در محور نیریز به فارس اتوبوس حامل سربازان پادگان صفر
پنج کرمان دچار سانحه شد. در این حادثه ۱۳ سرباز و ۶ راننده فوت شدند و ۶۰ نفر نیز مصدوم شدند. انحراف از جاده و ناتوانی راننده در کنترل وسیله
نقلیه علت این حادثه گزارش شده است.
5 مهر
1395: روز سه شنبه پنجم
مهر، در حالی که هنوز یک هفته نبود مدارس باز شده بودند در استان مرکزی هیچکس حتی
دانشآموزان بخش شازند فکرش را نمیکردند در حادثهای دلخراش معلمان خود را از دست
میدهند و کلاس شان به سبب یک سانحهی تلخ رانندگی تعطیل شود. بر اثر این تصادف بین یک دستگاه تریلی بنز و یک
دستگاه مینیبوس در کیلومتر 3 فرعی بازنه - شازند 3 نفر معلم مظلوم فوت و 10 نفر نیز
مصدوم شدند.
16 اردیبهشت
1396: اتوبوس دانشآموزان
پایه چهارم ابتدایی مدرسهای در رباط کریم در محدودهی بزرگراه یادگار امام واژگون
شد و در پی این اتفاق تعدادی از دانشآموزان به شدت دچار مصدومیت شدند.
10شهریور 1396:
واژگونی اتوبوس حامل دانشآموزان دبیرستانی در حالی که گویی از گرمای
جهنمیِ هرمزگان میگریختند تا به بهشت فارس قدم بگذارند بیش از دوازده کشته و 33
زخمی برجای گذارد تا عزرائیل در روز قربان سخاوتمندانه بهشت را ارزانی این فرشتگان
کم سن و سال نماید و از سوی دیگر ایران را غرق در ماتم کند.
اینها نه اولین رخداد
از اینگونه اند و نه آخرینشان خواهد بود، اینها فقط بخش کوچکی از سوانح جادهای
است که منجر به «نخبهکشی» در ایران شدهاست. اگر فرض را بر این بگذاریم که حتی
اگر عزیزان جانباخته در این حوادث نخبه هم نبوده باشند، انسان که بودهاند. برای
پایمال نشدن خون اینان در این پانزده سال اخیر چه کردهایم؟ کدام مسئولی استعفا
کردهاست؟ کدام جادهای دچار تعمیرات اساسی شده است؟ کدام سیستم حمل و نقل بین
شهری ترمیم شدهاست؟
پینوشت: ممنون که کانال خمارمستی را دنبال میکنید...
بخت نگار و چشم من هر دو نخسبد در زمن
ای نقش او شمع جهان ای چشم من او را لگن
چشم و دماغ از عشق تو بیخواب و خور پرورده شد
چون سرو و گل هر دو خورند از آب لطفت بیدهن
مولانا