نودوهفت برای من دقیقا با وضعیتی شبیه به وضع بازار دلار شروع شد!
مشکلات من مثل قیمت ارز سر به فلک کشید و من هم مثل آقای نوبخت خیلی شیک و مجلسی لبخند میزدم و تکذیب میکردم! حتی یه عده چماق به دست ریختن وسط مشکلات و تا تونستن دلالهای عرض و طول زندگی من را مورد عنایت قرار دادند ولی مشکلات حل نشد که نشد!
حالا از شانس گند ما با این سقوط ارزش پول، قیمت پول رایج در اقصی نقاط جهان از بورکینافاسو تا گینهی بیسائو، از جزایر لانگرهاوس تا دماغه امیدنیک(!) از شرق بوتان تا غرب بولیوی سر به فلک کشیده و تنها روزنهی امید برای من که همانا پرواز از این سوی آب به آن سوی آب و فرار از این جهنمدره بود به طور رسمی گل گرفته شد!
الان هم منتظرم تا اسحاق جهانگیری درونم از یکی از سوراخای رایج و حتی قاچاقِ وجودم دربیاد و بگه: مردم عزیز نذارید یه چیزایی رو بگم! «باطل السحر دروغ و فریب، آگاهی مردمه!»، «در مسائل اجتماعی، با برخوردهای گازنبری مسائل حل نمیشه!»، اما شانس که نداریم!!! جهانگیریِ درونِ من تو موقعیتهای بحرانی جوّ میگیردش، فردینبازی درمیاره و خودش رو میندازه جلو تا ارز رو تک نرخی کنه! تازه اعلام میکنه که هرکی بالاتر بخره یا بفروشه حسابش با کرامالکاتبینه! خب پدربیامرز اگه قرار بود با دستور و گازانبر مشکل حل بشه خب از اولش حل میشد!
الان فقط منتظرم ببینم قیمت قبر بعده بحران ارز چقدر خواهد بود! آخه لامصب مردن هم صرف نمیکنه! البته از اتاق فرمان اشاره میکنند که عوضش امنیت داریم!!!!