سحری‌های دور از خانه...

هر سال دل‌نوشته‌های رمضانی داشتم

امسال که رمضان بوی خرداد هم می‌دهد و خرداد هم که ماه من است، نوشتنم نمی‌آید!

امسال در تنهایی و غربت رمضان می‌گذرانم

شاید رمضان بعدی که بیاید خیلی دور تر باشم، شاید فراسوی مرزها...

خدا را چه دیدی؟ شاید این‌طوری برای همه بهتر باشد

هرچه خودش بخواهد همان می‌شود...

پنجشنبه ۱۰ خرداد ۹۷
۰۳:۴۲

کلمات کلیدی :

رمضان

نظرات (۲)

احسان ..

پنجشنبه ۱۰ خرداد ۹۷
۰۶:۳۲

رمضان رمضان است و خرداد خرداد
مهم من و تو هستیم که چطور رمضان را به خرداد و نوشتن ربط بدیم

دل دل میکنم برای نوشتن

تمام نوشته های این سالها را هم پنهان کرده ام...

آدم ها گاهی دلشان می خواهد بروز پیدا نکنند، نه در دنیای واقعی نه خارجی...

نیلو

جمعه ۱۸ خرداد ۹۷
۰۳:۱۷

درستکه تو خرداد بدنیا اومدم اما تو همین خرداد چه کسانی که از دنیا نرفتن چه ارزوها که به گور نسپردیم چه اعتماد ها که از دست ندادیم چه پل ها که خراب نشد چه حادثه ها که قرار نبود بهترین باشد اما تنها به بزرگترین حسرتمون تبدیل شد . بیخیال سحرهای رمضان را بخواهم ربط بدهم به خرداد پر حادثه باید بگویم خدا با تمام رحمتش خون خشکیده بر دست خیلی ها و حق پایمال شده ی یک ملت که بر گردن حضرات سنگینی میکند را نخواهد بخشید چراکه حق الناس خط قرمز خداست.
نبینم غربتتو داداشم

نیلوی هم‌خردادی

نیلوی خواهرک

نیلوی مادرِ پسرک

نیلوی هم‌شهری!

آن هم شهری دوووووور

خیلی دووووووووووووووور

خردادم را تنها بودم امسال

تنها تر از همیشه

تولدم را هم

امسال از خرداد نوشته بودم توی اینستاگرام، از رنج هایش، از بیم‌هایش، از امیدهایش، دوستی زیرش نوشته بود از تولدت هم می‌نوشتی برای حوادث خردادی/ بیچاره خبر نداشت که حدوث ما در خرداد دست تقدیر نبود، عین تقدیر بود و سرگشتگیِ خرداد در ما حلول پیدا کرد با تمام بالا و پایینش، اوج و حضیضش و...

اگر بودی و به صلاح بود بیا و بخوان دنیای فالوورها سلبریتی‌ها اگرچه دل‌فریب و خوش آب و رنگ است اما صفای اینجا را ندارد

شاید حسنش بیشتر خبر داشتن از حال و روز دوستان باشد

رمضان را هم که حتما یادت هست

همیشه درباره اش چند خطی می‌نوشتم شاید متفاوت با نگاه بقیه/ ولی امسال آن را هم مثل خیلی چیزهای دیگر

آقای روزنامه نگار اسبق

آقای راننده تاکسی سابق

آقای مهندس اکتشاف فعلی

در چنان دور باطلی گرفتار است که حوصله ی نوشتنش نمی‌اید

می‌ترسد به فردا نگاه کند که مبادا همین سحری های دور از خانه را هم از دست بدهد و باز آواره ی خیابان‌ها شود برای مسافرکشی

نیلو

نیلوی من

نیلوی خواهرک