بشتاب ای نگار که غم نیز می رسد
یک روز در بهار وطن سرخوش و کنون
دور از دیار و یارم و پاییز می رسد
ساقی بهوش باش که بیهوشی ام دواست
افسوس باده خاطره انگیز می رسد
تا بزم هست جمله حریفند و همنفس
هنگام رزم کار به پرهیز می رسد
تا یاد می کنم ز اسیران در قفس
اشکی به عطر و نغمه درآمیز می رسد
گرمیوه امید نیامد به دست ما
دست شما به در دل آویز می رسد
برخیز و موج را به نگونساری اش مبین
دریادلا که نوبت آن خیز می رسد
سیاوش کسرایی
+ مهر بی مهرورزی امسال مهربان تر به نظر می رسد و آزادی جمعی از اسرای راه آزادی امری مبارک است حتی اگر به منزله ی چراغ سبزی برای مذاکرات باشد.
+ برای من، این مهر هم بوی مدرسه و تخته سیاه نمی دهد، بیشتر حال و هوای اضطراب است و تشویش برای اتفاقی که می افتد و محصول 3 سال تلاش من است. امیدوارم که مهر تا پایان با من مهربان باشد...
+ اینجارا هم بخوانید من هم کامنتی بر آن نوشتار گذاشته ام که خواندنش خالی از فایده نیست.
+ مهرنامه
مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید
حافــــظ