خبرهای خوش محیطزیستی حال آدم را حسابی جا میآورد! چه چیزی بهتر از اینکه روز درختکاری بهانهای شود برای اهمیت دادن به طبیعت و کاشت درخت.
اصلاً گیرم که برخی از مسئولان شهری کاملاً تعمدی و ریاکارانه و با اهداف عوامفریبانه هوادار محیطزیست باشند! اصلاً چه ایرادی دارد؟ در جامعهای که کسی به اهمیت فضای سبز واقف نیست همین هم غنیمت است و باید قدرش را دانست.
برای توسعهی فضای سبز نمیشود که فقط به مسئولین چشمداشت و به کسانی که بیش از هر چیز در گیرودار دفترودستکشان هستند و بهجای مدیریت بودجه مسئولیت گلایه از بودجه را برعهدهگرفتهاند دل بست.
برای اینکه بتوانیم کمی به داشتن هوای پاک و امکان زندگی فرزندانمان در شهرهای سیاه و دودگرفته امید داشته باشیم باید اهمیت درخت و درختکاری را تبدیل به دغدغهی عمومی نماییم. اولازهمه یک آموزش جمعی برای آگاهی عمومی لازم است، امری که حتی از دیدگاه فعالان محیطزیستی هم مغفول مانده و یا شاید محدودیت فعالیتها سبب شده هرگز به چشم نیاید.
اگر سازمانها و نهادها و ادارات دولتی و خصوصی در این حوزه کمکاری میکنند و دم از کمبود بودجه میزنند بیایید خودمان اطرافیانمان را در این امر ترغیب و تشویق نماییم. مشارکت مردمی در ایجاد و مراقبت و محافظت از فضای سبز میتواند بسیار فراگیرتر و مؤثرتر از اقدامات ریاکارانهی اداری باشد. بیایید امروز برای فرزندانمان نهالی بکاریم و از او بخواهیم رویش اسمی بگذارد و از آن مراقبت کند. خواهیم دید که در مسئولیتپذیری اجتماعی کودک چقدر مؤثر خواهد بود و از سویی دیگر چقدر به تصفیهِی آیندهی نامعلوم و دودآلود زندگیشان کمک کردهایم.
یاد کودکیها بهخیر که باید شعر زیبای «درختکاری» سروده عباس یمینیشریف را حفظ میکردیم و چه زود هم از برمیشدیم، آن روزها با شوروحال کودکی میخواندیم؛ به دست خود درختی مینشانم، به پایش جوی آبی میکشانم، کمی تخم چمن بر روی خاکش، برای یادگاری میفشانم، درختم کمکم آرد برگ و باری، بسازد بر سر خود شاخساری...
پینوشت: بعد از نوشتن این متن(دو روز پیش) درختکاری آقایان رمال و جادو جنبلی و انحرافی که تا تونستن از سبز و سبزی و سبزیکاریهای کله گندهشون می گفتن حالم رو به هم زد. ببین کی دارم میگم ده سال دیگه میریم به همینا رأی میدیم به عنوان جماعت اصلاحطلب یا خواهان تغییرات و منتقد شرایط! با اون هالهی نورشون...
راستی عنوان هم از شعر سیاوش کسرائی است