چند ماه پیش از تلاشم برای زندگی جدید نوشتم، شروع کار تازه پر بود از انرژی و انگیزه برای ساختن آینده، ولی راستش را بخواهید این روزها پر از تنشم و افق روشنی از آینده نمیبینم! به این نتیجه رسیده ام که حتی در محیط های آکادمیک هم مثل بقیه جاها همه به فکر خودشانند و همه به دنبال سوء استفاده از یکدیگرند... تا زمانی که کارشان گیر باشد قربان صدقه ات میروند و سوگلیشان میشوی وقتی هم که جذب سرمایه صورت گرفت و بوی پول به مشام ها رسید یا میپیچاننتان یا عذرت را میخواهند...
خلاصه همیشه یک عده هستند که سوارتان شوند و با دلخوشی رسیدن به یک هویج از شما سواری بگیرند! آنها نیاز به چماق ندارند!!!!