وقتیکه هیاهوی رای اعتماد فرو نشست و گلابیخورانِ لابیگران مجلس پایان یافت، هرکسی رفت سوی خودش و احتمالا تازهوزیران کابینهی تدبیر هم –البته به جز آن یکدانهی بیطرف و بیلابی- رفتند تا بر صندلی وزارت تکیه زنند و تا چهارسال عنان تصمیمات کلان مملکت را در دست بگیرند.
در این میانه اما وزیر ارشاد نگذاشت جایش روی صندلی گرم شود و شبانه بدون تشریفات رایج راه افتاد و به سمت یک مسجد تاریخی رفت تا روز جهانی مسجد و شب شهادت امام جواد و نخستین گام وزارتش را محکم و متفاوت بردارد. سیدعباس صالحی شب گذشته در مسجد میرزا عیسی وزیر حضور یافت و در این دیدارِ هماهنگ نشده که بدون تشریفات رسمی و اداری انجام گرفت، با امام جماعت و اهالی مسجد به گفتوگو نشست.
دکتر صالحی آنقدر در حوزهی تخصصی خودش دانشمند هست که بیفکر و منطق این مسجد را انتخاب نکرده باشد، مسجدی که بانیاش، «میرزاعیسیخان وزیر» مردی از معدود روشنفکرانِ زمانهی بیخردی بود او از آیتالله شیخ «هادی نجمآبادی» خواست بیمارستانی بسازد و وقف کند و ثلث اموالش را هم به این کار اختصاص داد. این مسجد قدیمی خیابان وحدت اسلامی(شاهپور سابق) روبهروی خیابان «بهشت» هم وقف اوست که البته وقتی سال ۱۲۹۵هجری قمری ساخته شد به تدبیر میرزاعیسی یک مدرسه علمیه هم در دل آن ایجاد شد مدرسهای که دیگر خبری از آن نیست. صالحی خوب میداند حضور در مسجدی که مدرسهاش با خاک یکی شده، مسئولیتش را دوچندان میکند. او خوب میداند مسجد و مدرسه دو رکن اساسی فرهنگسازی در عصر میرزاعیسی بوده و حالا مسئولیت برافراشتن پرچمش در دستان اوست. فرهنگی که زمانی تنها راه تبلیغش منبر و کتاب بود حالا نیاز به تقویت از راههای نوین دارد. سینما، تئاتر و روزنامه، کتاب و ... باید بیایند و کنار مسجد قرار بگیرند و از همهشان حمایت کرد نه فقط چسبید به یکی و بقیه را رها کرد تا مثل مدرسهی وقف میرزا عیسی جز خاک از آن باقی نماند.
نکتهی دیگر اینکه سمت داشتن میرزا عیسی در دربار باعث نشد که از فکر مردم غافل شود، حال باید دید وزیری که شب نخست وزارتش را با حضور در مسجدی که یادگار یکی از مردمیترین و خیرخواهترین مسئولین تاریخ ایرانزمین است آغاز نموده آیا میتواند زمانی که صلا دادند که برخیزید نام نیکویی همچون میرزا عیسی از خود به یادگار بگذارد یا خیر؟
پینوشت: ممنون که کانال خمارمستی را دنبال میکنید...
عشق سیمرغ است، کورا دام نیست
در دو عالم زو نشان و نام نیست
پی به کوی او همانا کس نبرد
کاندر آن صحرا نشان گام نیست
فخرالدین عراقی