خبرگزاری هرانا- سید احمد قشمی، مدیرکل ثبت احوال استان تهران در طی مصاحبهای خبر از ازدواج ۷۵ دختر یا پسر زیر سن ۱۰ سال، در تهران داد.
به گزارش روزنامه ایران، سید احمد قشمی، مدیر کل ثبت احوال استان تهران طی مصاحبه ای گفت: "جمعاً ۱۰۱۸۲۹ ازدواج در سال ۹۰ در استان تهران داشتهایم. در این مدت ۷۵ دختر یا پسر که کمتر از ۱۰ سال داشتهاند در استان تهران ازدواج کردهاند."
وی در ادامه گفت: "۳۹۲۹ دختر و پسر ۱۰ تا ۱۴ ساله پای سفره عقد نشستهاند، ۱۹۲۳۷ عروس و داماد ۱۵ تا ۱۹ سالهها بودند، ۳۵۲۳۹ جوان ۲۰ تا ۲۴ ساله ازدواج کردهاند و بالاخره ۵۶۱ زن یا مرد ۵۰ تا ۵۴ ساله عقدکنان داشتهاند، ۳۵۳ تن ۵۵ تا ۵۹ ساله ازدواج کردهاند و ۳۹۶ زن یا مرد ۶۰ تا ۶۴ ساله هم مراسم عقد و ازدواج داشتهاند."
بررسی موارد حقوقی نقض شده در این گزارش:
• بند ۲ ماده ۱۶ بیانیه جهانی حقوق بشر: ازدواج حتماً باید با رضایت کامل و آزادانهٔ زن و مرد صورت گیرد.
• بند ۱ ماده ۲۴ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هر کودکی بدون هیچگونه تبعیض از حیثنژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، اصل و منشاء ملی یا اجتماعی، مکنت یا نسب حق دارد از تدابیر حمایتی که به اقتضای وضع صغیر بودنش از طرف خانواده او و جامعه و حکومت کشور او باید بعمل آید برخوردار گردد.
• بند ۱ ماده ۱۹ کنوانسیون حقوق کودک: کشورهای طرف کنوانسیون تمام اقدامات قانونی، اجرایی، اجتماعی و آموزشی را در جهت حمایت از کودک در برابر تمام اشکال خشونتهای جسمی و روحی، آسیبرسانی یا سوءاستفاده، بیتوجهی یا سهلانگاری، بدرفتاری یا استثمار منجمله سوءاستفاده جنسی در حینی که کودک تحت مراقبت والدین یا قیم قانونی یا هر شخص دیگری قرار دارد، به عمل خواهند آورد.
دوتا پیر مرد شصت هفتاد ساله، دو تاشون زناشون پارسال مرد!!!!!
دختراشونا دادن به همدیگه!!!!!
هفته پیش هم عروسیشون بود!
اینجاش درد داره که عروسا هر دوتاشون هفتاد وهشتی هستن!!!! یعنی تازه شدن 13 ساله!!!
پی نوشت 1: دوستان عزیز این اتفاق کاملا واقعیه، برا همین از همه میخوام در این باره بحث کنید،آخه چرا؟
پی نوشت 2: تصویر تزئینی است.
پی نوشت 3: به زودی پست جدید میذارم ولی دوست دارم بحث در قسمت نظرات این پست همچنان ادامه داشته باشه، تا اینجا بیشتر بحث به چالش کشیده شده دوست دارم بدونم کسی میتونه راه حلی هم ارائه بده آیا؟؟؟؟؟؟؟؟...
نه اینکه در سال 1355 در تهران شلوغ و دلگیر به دنیا بیایی و در کرج بزرگ شوی و بعد بروی مشهد اتفاق مهم زندگی من است نه داشتن یک عدد دکترای داروسازی که گاهی که به بی پولی می خورم مرا مجبور به کار کردن می کند! گفته اید از زندگی شخصی و شعری ام بگویم... اما اصلا زندگی شخصی چیست؟! وقتی صبح با کتاب بلند می شوی و شب روی کتاب خوابت می برد، وقتی بیرون رفتنت از خانه برای حضور در کارگاه ها و انجمن های شعر و داستان است، وقتی سر زدنت به اینترنت برای اداره ی وبلاگ ادبی ات یا خواندن آخرین مقالات منتشر شده است، وقتی سفرهایت برای حضور در جشنواره های شعری است، وقتی مهمترین تفریحاتت فیلم دیدن و شعر گفتن است و وقتی تلفن هایت درباره ی ساختارشکنی در غزل پست مدرن و آخرین فیلم دیوید لینچ است! دیگر زندگی شخصی چه معنایی دارد؟!اینکه به ادبیات چسبیده ام فقط یک تصادف و انتخاب است به همین راحتی می توانستم امروز بازیگر، موسیقی دان یا قهرمان دوی استقامت باشم... اما همیشه ترجیح داده ام که در یک چیز بهترین باشم تا در هزار تا چیز، متوسط! چند تا کتاب چاپ کرده ام که نصفشان بدون مجوز بوده و نصفشان هم توقیف شده اند یا اجازه ی چاپ مجدد ندارند. اما خوشحالم... زیرا ادبیات را دارم و مخاطبینی که در بدترین شرایط و روزها در کنارم بوده اند و به عشق آنهاست که ادامه می دهم...
(بخشی از مصاحبه ی روزنامه ی کارگزاران با سید مهدی موسوی)
این روزها دیگر نه خبری از روزنامه کاگزاران است و نه کسی از دکتر موسوی خبری میگیرد، اما شعرهای ایشون از زبان شاهین نجفی به گوش ایرانیان میرسد و بسیاری غمهای وجودشان را با کلماتش تسکین میدهند...
سید مهدی موسوی (متولد 1355در تهران -) از دیدگاه بعضی از منتقدین، بنیانگزار غزل پست مدرن و جنبش شاعران پیرو پست مدرنیسم در ایران است.مطرحترین کتاب او «فرشتهها خودکشی کردند» میباشد که بهصورت زیرزمینی در سال1381 به چاپ رسیده و نایاب میباشد. نسخهٔالکترونیکی آن در اکثر سایتهای دانلود کتاب موجود است.
وبلاگ او از وبلاگ های پرطرفدار شعر فارسی بوده و در نظرسنجیهای پرشین بلاگ و بلاگفا همیشه در ردههای نخست قرار داشته است.او همچنین در زمینههای نقد، داستان و سینما هم به فعالیت مشغول است و آثار و مقاله هایش در تعدادی از نشریات به چاپ رسیده است.
او بعد از انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸) در حمایت از اعتراضات مردمی و جنبش سبز ایران وبلاگش را بست؛ اما بعد از شش ماه دوباره به نوشتن پرداخت. بسیاری از کتابهای او توسط وزارت ارشاد ایران برای چاپ در ایران نامناسب تشخیص داده شده و ممنوع میباشد.
یکی از مهمترین فعالیتهای او ایجاد کارگاههای شعر و داستان در شهرهای مختلف ایران نظیر کرج،تهران، شاهرود، مشهد و... در طی سالهای ۱۳۷۶ تا به امروز بوده است. همچنین او در سالهای ۱۳۸۶ و ۱۳۸۷ سردبیری نشریهٔ«همین فردا بود» (نشریهٔتخصصی غزل پست مدرن) را به عهده داشت که با استقبال خوبی روبهرو شده اما پس از انتخابات لغو مجوز شد.
جریان «غزل پست مدرن» و شعرهای او، در بین اساتید ادبیات، طرفداران و مخالفین زیادی دارد. اساتیدی نظیر محمد علی بهمنی از حامیان این جریان و بعضی دیگر مانند علی باباچاهی از مخالفان آن میباشند.برگزاری «جشنواره غزل پست مدرن» که با حمایت و نظارت «مهدی موسوی» صورت گرفت در سال ۱۳۸۶ بازتابهای مثبت و منفی در رسانههای مختلف داشت. بسیاری از آثار برگزیده این جشنواره بعدها بهصورت زیرزمینی در مجموعه ای تحت عنوان «گریه روی شانههای تخم مرغ» منتشر شد.
در سال ۱۳۸۹ وبلاگ او با نام «غزل پست مدرن و» ابتدا فیلتر و سپس با حکم قضایی مسدود شد. بعد از چند مرحله فیلترینگ بالاخره در آدرسی جدید وبلاگی با همین نام ایجاد کرد که به صورت پیوسته هر جمعه به روز می شود.
یکی از شعرهای مجموعهٔ«پرنده کوچولو؛ نه پرنده بود! نه کوچولو!» در سال ۱۳۸۹ توسط شاهین نجفی به نام «شاعر تمام شده» به صورت موزیک اجرا شد و مورد استقبال زیادی واقع شد
این هم آدرس سایت دکتر موسوی:
حافظا
می خور و رندی کن و خوش باش
ولی
دام تزویر مکن چون دگران قرآن را