ایران بانو همه چیز تمام است و باکمالات، از هر انگشتش هنری می ریزد و دلش سرشار از مهربانی است. مادر برایش ثروتی عظیم به یادگار گذارده که هر بی سر وپایی را وسوسه می کند تا به او چشم داشته باشد. خواستگار ها پاشنه در را درآورده اند و ایران بانو را می خواهند...

اما ناپدری اش که همه ثروت اورا به جیب زده و بانو را در اتاق حبس کرده است، او را مجبور می کند هر چهارسال یکبار صیغه شود. ایران بانو حق انتخاب ندارد... ناپدری ناخلف همیشه وقتی زمستان کبیسه می گذرد و بهار می رسد می گوید: آماده شو شب زفاف نزدیک است...

امسال ده ها خواستگار جورواجور دارد، ناپدری با همه صحبت کرده ولی ایران بانو هنوز نمی داند نظر ناپدر به چه کسی نزدیکتر است.

هرکس شوهرش می شود حسابی ازو سوء استفاده می کند، آخرین شوهرش بلایی بر سر این دخترک مظلوم آورد که آه و فغان همسایه ها را هم بر انگیخته است...

کاش روزی ایران بانو به آرامش برسد...

نمی دانم این خواستگاران مجنون اند یا جانی؟



در یادباد بخوانید:

چگونه میتوانیم ترک عادتهای بد را تمرین کنیم ؟ آیا تابحال شما داده اید ؟ نگوئید که من نداده ام و هرگز نخواهم داد... ادامه دریادباد  

پس از استعفای رضا شاه و به قدرت رسیدن محمدرضا شاه پهلوی، حزب توده و محمد مصدق جداگانه تلاش‌هایی کردند که به زنان ایرانی حق رای داده شود... ادامه دریادباد

در کشاکش بحران اقتصادی و انحطاط اجتماعی کنونی «منجی» جلوه دادن هاشمی سویه ی دیگر «منجی» خواندن احمدی نژاد در سال 84 است... نوشتاری ازنبش قبردریادباد

یادباد یادمانی از حماقت...          



گوشه ی ابروی تـــــــوست منظر چشمم     خوشتر ازین گوشه پــــــادشــــــــــــــــاه ندارد

حــــــافظــــــــــ