۲۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روزنامه مستقل» ثبت شده است

حل این نکته بدین فکرِ خطا نتوان کرد

 

خودمان طبیعت را تبدیل به بحران کرده‌ایم

هرروز مصیبتی بزرگ و جان‌سوز بر اثر حوادث طبیعی کاممان را تلخ می‌کند و جمعی از هم‌وطنانمان را به کام مرگ می‌کشاند و عده‌ای دیگر را داغدار عزیزانشان می‌نماید و برخی دیگر را هم بر خاک سیاهِ زندگی می‌نشاند و تنها‌ آواره‌ای از حاصل عمرشان باقی می‌گذارد.

ما نیز به نشان هم‌دلی و نوع‌دوستی هرروز صفحات مجازی‌مان را پر می‌کنیم از پیام تسلیت و همدردی با حادثه‌دیدگان و عکس پروفایلمان را سیاه می‌کنیم و شاید هم چند قطره‌ای اشک در ماتَمِ این اندوه‌ِ مصیبت‌بار بریزیم. فرقی ندارد برف باشد یا باران، طوفان باشد یا سیل، رانش زمین باشد یا زلزله. فرقی ندارد شمال باشد یا جنوب، شرق باشد یا غرب، همیشه حاصلش فاجعه‌ای انسانی‌است و همیشه واکنش همه‌ی ما همدردی و همدلی و تا آن‌جا که دستمان برسد هم‌یاری؛ اما سؤالی که برای من مطرح می‌شود این است که مگر در سراسر این کره‌ی خاکی هیچ‌گاه حوادث طبیعی رخ نمی‌دهند؟ پس چرا تلفات انسانی‌ کشورهای هم‌تراز این‌قدر کم‌تر است؟ چرا با هر باد و طوفانی زیرساخت‌های ما نابود می‌شود ولی برای زیرساخت‌های کشورهای آمریکای شمالی با سالانه حداقل سه طوفان بسیار بزرگ هیچ مشکلی پیش نمی‌آید؟ چرا هر زلزله‌ی نسبتاً بزرگی که می‌آید پیش از هر چیز دل ما را می‌لرزاند که نکند زندگی آوارِ جانِ هم‌وطنانمان شده‌باشد ولی در ژاپن لرزه‌های هرروزه آب در دل مردمانشان تکان نمی‌دهد؟ هر باد و باران و طوفانی منجر به قطع برق می‌شود و سیل پُلی را از جا می‌کند و حتی در همین تهران که اغراق نیست اگر بگوییم تمام امکانات کشور در آن مجتمع است با کمی بارندگی بحران ایجاد می‌شود و حتی انسانی در کانال آب غرق می‌شود آن‌وقت در هند و بنگلادش و خیلی از کشورهای جهان‌سومی جنوب آسیا که باران‌های هرروزه‌شان بسیار مشهور است چنین اتفاقاتی نمی‌افتد؟

کمی بیندیشیم، چرا سیل و زلزله و باد و طوفان حاصلش برای ما می‌شود بحران!

این اتفاقات بیش از این‌که نیاز به همدلی‌ داشته باشد نیاز به حسابرسی دارد. این‌که به دنبال پاسخ این سؤال باشیم که در این‌همه سال چه اقداماتی برای استانداردسازی زیرساخت‌های این مرزوبوم انجام گرفته است؟ وقتی‌که به‌جای مدیریت منابع همه‌چیز را به امان خدا رها کنیم باید منتظر باشیم تا ببینیم که رخدادهای طبیعی که هریک می‌تواند موجبات خیر باشد (ازجمله تولید انرژی، افزایش منابع آب و...) تبدیل به بحران‌های فاجعه‌بار انسانی گردد.

 

سیل آذربایجان

   

      پی نوشت: من هم این فاجعه ی انسانی را خدمت همه هم میهنانم تسلیت عرض میکنم و امیدوارم که آخرین بار باشد. وقتی که چهل سال زیرساخت ها را به امان خدا رها کنی بهتر از این نمی شود.

 

 

  • سه شنبه ۲۹ فروردين ۹۶

زنی که به راستی وارث جنم پدر است...

عزم بانوی اعظم

در این چند روز که ثبت‌نام از نامزدهای ریاست‌جمهوری آغاز شده است بخش اعظم اخبار به کاندیداهای ناشناسی اختصاص‌یافته که مدعی ریاست بر کرسی دولت هستند ولی بعضاً برخی اخبار مورد تغافل واقع می‌شوند. یکی از ارزشمندترین اخبار این روزها حضور بانو اعظم طالقانی فرزند آیت‌الله طالقانی در وزارت کشور جهت کاندیداتوری انتخابات است. وی اولین کاندیدای زن در انتخابات ریاست جمهوری است، نماینده‌ی دور اول مجلس بوده و در اغلب دوره‌های انتخابات ریاست جمهوری نیز باهدف حضور یک زن در منصب ریاست جمهوری کاندیدا شده است.

اعظم طالقانی از فعالان ملی-مذهبی و نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی ایران بود و اکنون دبیر کل جامعه زنان انقلاب اسلامی است، وی که مدیرمسئول روزنامه توقیف‌شده‌ی «هاجر» نیز هست، برای نخستین بار در سال 1376 هم‌زمان با نامزدی محمد خاتمی در دور هفتم انتخابات ریاست جمهوری اسلامی نامزد حضور در انتخابات شد او آن زمان گفت که برای روشن کردن تفسیر رجال سیاسی و مذهبی که از شرایط ریاست جمهوری اسلامی مندرج در قانون اساسی است، پا به صحنه انتخابات گذاشته، ولی شورای نگهبان صلاحیت وی را تأیید نکرد و این اتفاق تاکنون بارها تکرار شده است.

حال پس از بیست سال باز بانوی اعظم عزم خود را برای اثبات حقانیتش جزم کرده و قصد دارد با شیوه‌ای مسالمت‌آمیز به مفسران قانون اساسی بقبولاند که از بسیاری از آقایانی که قبل‌تر توسط شورای نگهبان تأیید شده‌بودند و هشت سال با بی‌درایتی و سوءمدیریت مملکت را به‌سوی سقوط پیش بردند صلاحیت بسیار بیشتری برای این منصب دارد و یک زن می‌تواند به‌حق مصداق بارز رجل سیاسی شناخته‌شود.

این روزها شاهد ثبت‌نام عده‌ای تمامیت‌خواه برای ریاست‌جمهوری هستیم که طمع قدرت کورشان کرده و سرمست از سورچرانی‌های دوران مدیریت یارانه‌ای‌شان، بدون در نظر گرفتن توصیه‌های رهبری و مصالح مملکتی عزمشان را برای تسخیر دولت جزم کرده‌اند. حال باید دید که تفسیر شورای نگهبان بر کلمه‌ِی «رجل سیاسی» که باید «مدیر و مدبر» باشد چیست؟ آیا دبیر کل جامعه زنان انقلاب را رد می‌کنند یا کسانی را که هشت سال سرمایه‌های ملی و معنوی جمهوری اسلامی را بر باد دادند و با مدیریت تخاصمی و تهاجمی مملکت را در تنگنای اقتصادی قراردادند، یا هردو؟



       پی نوشت: کانال را هم دنبال می کنید دیگه؟

                     مطالب طنز ویژه ی تعبیر خواب را فقط می تونید از کانال خمارمستی بخونید... ممنون

  • يكشنبه ۲۷ فروردين ۹۶

تراژدی کاندیداتوری یا احساس مدیریت پیشرفته‌ی ایرانی!


اصلاح قانون اساسی با نگاه غیرسیاسی

 هر چهار سال یک‌بار منتظر می‌نشینیم تا موعد ثبت‌نام برای کاندیداتوری انتخابات ریاست جمهوری فرابرسد و بعد دسته‌دسته مردم‌عادی که فاقد حداقل‌های لازم اعم از سنی، تحصیلی، شخصیتی و... برای کفایت و لیاقت جهت ریاست جمهوری هستند به ستاد انتخابات کل کشور بروند و سوژه‌ی خبرنگاران داخلی و خارجی شوند.

بر اساس اصل‏ یک‌صد و پانزدهم قانون اساسی: «رئیس‌جمهور باید از میان‏ رجال‏ مذهبی‏ و سیاسی‏ که‏ واجد شرایط زیر باشند انتخاب‏ گردد: ایرانی‌الاصل، تابع ایران‏، مدیر و مدبر، دارای‏ حسن‏ سابقه‏ و امانت‏ و تقوی‏، مؤمن‏ و معتقد به‏ مبانی‏ جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ و مذهب‏ رسمی‏ کشور.»

حال‌آنکه با امانت و تقوی و مؤمن بودن که متر و اندازه‌ای ندارد تا در ستاد انتخابات اندازه‌گیری شود پس هرکس شروط مذهبی و ملی را داشت و دچار این احساس درونی شد که مدیر و مدبر است و داعیه‌ی ایمان دارد می‌تواند نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری شود. پس نمی‌توان به این افراد خرده گرفت که چرا ثبت‌نام می‌کنند. از سویی در همین قانون واژه‌ی «رجل مذهبی و سیاسی» تنها کارایی‌اش ممانعت برای شرکت بانوان کاردان و باتجربه در زمینه‌ی مدیریت کلان است و به‌هیچ‌وجه نتوانسته ممانعتی برای سیاهی‌لشکر کمدی‌های چهارساله‌ی کاندیداتوری باشد.

در ایران مسئولیت تفسیر اصول قانون اساسی بر عهده‌ی شورای نگهبان است و هرچه مجلس سعی بر تصویب قانون یا دستورالعملی برای چاره‌اندیشی برای این بلاتکلیفی داشته با سد مخالفت شورای نگهبان مواجه شده‌است.

باید توجه داشت که قانونِ مناسب قانونی است که راه را بر تفسیر و تشتت ببندد. حال‌آنکه اصل 115 قانون اساسی یکی از مصادیق بارز اختلاف‌نظر در تفسیر است، کما اینکه تنها موردِ موجود هم نیست. نگاه غیرسیاسی به اصلاح قانون اساسی می‌تواند یکی از راه‌حل‌های مهم برای نیل ایران به‌سوی توسعه‌ی سیاسی باشد.

حتی اگر در طرحی جامع با تفسیری مدون و نظام‌مند (عاری از نظرات شخصی افراد) قانونی برای انتخابات ریاست‌جمهوری تدوین گردد بی‌شک شرایطی بسیار بهتر از نابسامانی امروز برقرار خواهد بود.




  • شنبه ۲۶ فروردين ۹۶

حل شدند اگرچه منحل نشدند!

قلب بروکراتیک در ساختار شورا

در خبرهای مربوط به شهرستان‌ها به مطلب جالبی برخورد کردم که لبخندی تلخ بر لبم نشاند و باعث شد در این یادداشت نکاتی را مطرح نمایم. اصل خبر به نقل از کانال خبرگزاری خلیج‌فارس چنین است:

شهردار بوشهر در حاشیه جلسه شورای شهر در پاسخ به خبرنگار «خلیج‌فارس» درباره زمزمه‌هایی پیرامون اعلام حمایت از برخی کاندیداهای شورای پنجم، گفت: اگر تکلیف انقلابی و مصالح شهر ایجاب کرد، برای ارائه لیست کاندیداهای موردنظر جدی خواهم بود و جهت اعلام نظر شخصی منعی وجود ندارد.

عموم رسانه‌ها و فعالین اجتماعی مجازی این حرف‌ها را جدی نگرفته و انعکاس چندانی نیافت که البته طبیعی هم بود که در بین این‌همه اخبار جنگ سوریه‌ و کشمکش‌های سیاسی بر سر دوقطبی‌سازی انتخابات ریاست جمهوری چنین خبر کوچکی از شهرستانی دور بازتاب چندانی نیابد ولی باید توجه داشت این خبر بیان‌گر تمام آن‌ بلایی است که در طول این سال‌ها بر سر ساختار شوراهای شهر در کل کشور رفته است باید به بررسی و تحلیل آن پرداخت.

منطقاً (و قانوناً) شورا شهردار را تعیین می‌کند و در واقع نهاد بالادستی آن است و اساساً تشکیل شورا هم به‌منظور کنترل شهردار و شهرداری است؛ اما در اغلب شهرها با روی کار آمدن شورایی ضعیف، ظاهراً داستان برعکس است و به‌مرور زمان اعضای فعال شورا به کارمندان شهردار تبدیل می‌شوند. تا آنجاکه در یک قلب بوروکراتیک شهردار وقیحانه دم از حمایت از لیستی خاص برمی‌آورد. در اغلب موارد دیده‌شده‌است که شورای شهر هم تا پایان دوره هیچ اعتراضی به تصمیمات شهردار ندارند و عملاً همه تصمیمات اجرایی در ید قدرت شهرداری قرار دارد.  

شهرداری بودجه‌ی سالانه را خرج پروژه‌های به‌شدت گران و پرزرق‌وبرق می‌نماید تا بتواند به اعتبار آن افکار عمومی را فریب دهد و بتواند برای لیست موردنظر که عموماً از اعضای شورای قبلی شهر هستند رأی بخرد! و طبیعی‌است که حاصلش ابقای شهردار (یا نیروهای وابسته به او) در سمتش می‌باشد. باید توجه داشت که شهرداری‌ها پردرآمدترین سازمان‌های مردم‌نهاد کشور هستند که علی‌رغم تبصره‌ی قانونی بر این مبنا عملاتً هیچ نشانی از مردم‌ئهاد بودن برایشان باقی نمانده است. اغلب این حکومت‌های خودمختار شهری با بالاترین درآمد از غیرشفاف‌ترین وضعیت مالی برخوردارند و شورای شهر هم نتوانسته ترمزی برای مهار آن‌ها باشد.

    پ.ن: خلاصه اینکه با این ساختار فعلی شوراها در شهرداری حل شدند اگرچه منحل نشدند!



  • جمعه ۲۵ فروردين ۹۶

تو قامت بلند تمنایی ای درخت

خبرهای خوش محیط‌زیستی حال آدم را حسابی جا می‌آورد! چه چیزی بهتر از اینکه روز درخت‌کاری بهانه‌ای شود برای اهمیت دادن به طبیعت و کاشت درخت.
اصلاً گیرم که برخی از مسئولان شهری کاملاً تعمدی و ریاکارانه و با اهداف عوام‌فریبانه هوادار محیط‌زیست باشند! اصلاً چه ایرادی دارد؟ در جامعه­ای که کسی به اهمیت فضای سبز واقف نیست همین هم غنیمت است و باید قدرش را دانست.
برای توسعه­ی فضای سبز نمی­شود که فقط به مسئولین چشم‌داشت و به کسانی که بیش از هر چیز در گیرودار دفترودستکشان هستند و به‌جای مدیریت بودجه مسئولیت گلایه از بودجه را برعهده‌گرفته‌اند دل بست.
برای این‌که بتوانیم کمی به داشتن هوای پاک و امکان زندگی فرزندانمان در شهرهای سیاه و دودگرفته امید داشته باشیم باید اهمیت درخت و درختکاری را تبدیل به دغدغه‌ی عمومی نماییم. اول‌ازهمه یک آموزش جمعی برای آگاهی عمومی لازم است، امری که حتی از دیدگاه فعالان محیط‌زیستی هم مغفول مانده و یا شاید محدودیت فعالیت‌ها سبب شده هرگز به چشم نیاید.
اگر سازمان‌ها و نهادها و ادارات دولتی و خصوصی در این حوزه کم‌کاری می‌کنند و دم از کمبود بودجه می‌زنند بیایید خودمان اطرافیانمان را در این امر ترغیب و تشویق نماییم. مشارکت مردمی در ایجاد و مراقبت و محافظت از فضای سبز می‌تواند بسیار فراگیرتر و مؤثرتر از اقدامات ریاکارانه‌ی اداری باشد. بیایید امروز برای فرزندانمان نهالی بکاریم و از او بخواهیم رویش اسمی بگذارد و از آن مراقبت کند. خواهیم دید که در مسئولیت‌پذیری اجتماعی کودک چقدر مؤثر خواهد بود و از سویی دیگر چقدر به تصفیه‌ِی آینده‌ی نامعلوم و دودآلود زندگی‌شان کمک کرده‌ایم.
یاد کودکی‌ها به‌خیر که باید شعر زیبای «درختکاری» سروده عباس یمینی‌شریف را حفظ می‌کردیم و چه زود هم از برمی‌شدیم، آن روزها با شوروحال کودکی می‌خواندیم؛ به دست خود درختی می‌نشانم، به پایش جوی آبی می‌کشانم، کمی تخم چمن بر روی خاکش، برای یادگاری می‌فشانم، درختم کم‌کم آرد برگ و باری، بسازد بر سر خود شاخساری...



    پی‌نوشت: بعد از نوشتن این متن(دو روز پیش) درختکاری آقایان رمال و جادو جنبلی و انحرافی که تا تونستن از سبز و سبزی و سبزی‌کاری‌های کله گنده‌شون می گفتن حالم رو به هم زد. ببین کی دارم می‌گم ده سال دیگه می‌ریم به همینا رأی می‌دیم به عنوان جماعت اصلاح‌طلب یا خواهان تغییرات و منتقد شرایط! با اون هاله‌ی نورشون...

راستی عنوان هم از شعر سیاوش کسرائی است
  • دوشنبه ۱۶ اسفند ۹۵

ماجراهای شازده گوگولو

مجموعه طنز ماجراهای شازده گوگولو را در کانال خمارمستی بخوانید...
امیدوارم طنز روزانه‌ی شازده گوگولو مورد پسندتون واقع بشه



خمار مستی
  • چهارشنبه ۴ اسفند ۹۵
اینجا دغدغه های روزانه ی یکی از اهالی ایران زمین را می خوانید