محکمهای که از مردم دریغ شد
بودنت میتوانست محاکمهای تاریخی باشد به جرمِ سوزاندن جوانیِ یک نسل که تو متهمشان کردی به خیانت، همانها که بعد از هشت سال حقانیتشان بر همگان عیان شد و تشت رسوایی تو و حامیانت از پشتبام افتاد. تو باید میبودی تا رخ در رخ مقابل هم میایستادیم و تکلیفمان را یکسره میکردیم، دوئلی برای تمام زمانهای ازدسترفته و فرصتهای سوخته. دوئلی بر سر جوانی من که سوخت و سرمایههای مملکتم که بر باد رفت. تو بر بادشان دادی. یکطرف تو و دارودستهی درختیات، یکطرف ما، همهی مردم ایران. باید میبودی تا مردم صلاحیتت را در شرایطی برابر تعیین کنند. در جدالی که نه سیبزمینی در کار باشد نه تو دستی در قدرت داشته باشی که باز معادلات بازی را بر هم بزنی و ما را در دام محاصره بیندازی و همگان از ترس بگم بگمهایت سکوت پیشهکنند. بهار امسال میتوانست زمانی باشد برای گفتنهای ما که شورای نگهبان دریغش داشت...
باید در پیشگاه مردم پاسخ میدادی که سیصدوچهل هزار میلیارد تومان از درآمدهای نفتیِ دولتت کجا هزینه شدهاند؟ باید پاسخ میدادی برای گرانی، تورم و بیکاری چه کردی؟ با اختلاسهای کجدستانِ دولتت چه کردی؟ با مسکن مهر چه بلایی بر سر اقتصاد آوردی؟ با اقتصاد سهمیهایت با سهام عدالتت با لبخندهای بیموقع و سیاستخارجی تهاجمیات چرا مردم متوسط و ضعیف را به خاک سیاه نشاندی و چرخ زندگی مردم را لنگ گذاردی؟ ... باید میآمدی تا تکلیف تمام این پروژههای نافرجام را با هم روشن میکردیم! باید میآمدی تا تکلیف دانشجوهای ستارهدار را با تو روشن میکردیم. باید میآمدی تا تقاص خون آنهایی که در سکوت به تو اعتراض میکردند را پس بدهی...
ایکاش بهجای آنکه شورای نگهبان تو را رد کند، قوهی قضاییه در دادگاهی مستقل و با حضور مردم اجازهی محاکمهی تو را برای تمام پروندههای مفتوحهات صادر میکرد. اگر دستگاه قضا عزم یا امکان چنین محاکمهای را ندارد ای کاش شورای نگهبان تیغ نظارت استصوابی را برمیداشت تا مردم ایران خودشان رد صلاحیتت میکردند. آری باید میبودی تا نفرت مردم از ظاهر و باطن و سیاستهای کریهت را مشاهده میکردی و بعد برای همیشه حیات سیاسیات را پایانیافته میدیدی. آنوقت در تاریخ مینوشتند: 29 اردیبهشت روز انتقام تاریخی مردم ایران...
اما هنوز هم همهی ما برای تداوم مشی تدبیر و اعتدال و نیز جلوگیری از ظهور پدیدهی جدیدی همچون تو، باز پای صندوقهای رأی میرویم و رأی خود را به رئیسجمهوری میدهیم که عملکردش ثابت میکند که در پی چرخیدن چرخ زندگی مردم همراه با چرخ سانتریفیوژهاست و برای اعتلای علم و ادب و فرهنگ و هنر در جامعه نسخهای خوشسابقه دارد.